استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
سرعت فراز و فرود در روابط یک سال اخیر روسیه و ترکیه یکی از پدیدههای قابل تأمل در تحولات شتابان خاورمیانه است که برای بسیاری غیرمنتظره بوده است. آنکارا تا پیش از بحران سوریه به عنوان «شریک منطقهای» مسکو یاد میشد و دو کشور با اشاره به امکان افزایش مبادلات تجاری تا 100 میلیارد دلار در سال از ارتقاء این روابط به سطح راهبردی نیز سخن به میان میآوردند. اما اقدام نظامی روسیه در سوریه و خصوصاً ساقط شدن جنگنده روسی نه تنها سطح روابط را با افت قابل ملاحظه مواجه کرد، بلکه تعبیر از ترکیه به عنوان «دشمن پنهان» نیز مجدداً در ادبیات سیاسی روسیه بازتکرار شد.
در این فضای تنشآلود بحثهای مختلفی در روسیه در باب چیستی و آینده روابط با ترکیه مطرح و حتی در برخی محافل نیز بر بازنگری اساسی در روابط با آنکارا تأکید شد. اما چرخش در سیاست خارجی ترکیه و ابتکار آن به عادیسازی روابط با مسکو و در مقابل، استقبال کرملین از این ابتکار صحنه بازی و تحلیل را به سرعت تغییر داد. به تبع این تحول، تعبیر از ترکیه به عنوان «شریک منطقهایِ» روسیه مجدداً، اما با احتیاطی بیش از گذشته در حال تکرار است. در این نگاه خوشبینانه، مزایای بهبود روابط به تعاملات دوجانبه محدود دانسته نشده و این انتظار نیز به وجود آمده که عادیسازی روابط بر روندهای منطقهای از جمله بر تحولات سوریه نیز حائز تأثیرات مثبت خواهد بود.
هرچند مسکو در سیاست خارجی خود «دیرآهنگ» است و از ابتکاراتِ اعلامی و اظهارات دیپلماتیک هیجانزده نمیشود و نتایج عملی ملاکِ تصمیم آن است، اما سیر تحولات تا همین مرحله را نیز فرصتی مغتنم برای پیشبرد منافع خود دانسته و از ابتکار آنکارا استقبال کرده است. این رویکرد ناشی از اصل «عملگرایی راهبردی» است که مسکو همواره در روابط با ترکیه حتی در مقاطع تنش با آن در دستور داشته است. روسیه اساساً ترکیه را ترکیبی از تهدیدها و فرصتها مینگرد و تلاش کرده تا با عملگرایی تهدیدها را کاهش داده و از فرصتها حداکثر استفاده را ببرد.
بازی ترکیه در مدار غرب، عاملیت آن در اجرای سیاستهای منطقهای امریکا، عضویت آنکار در ناتو، میزبانی سپر ضدموشکی، نقش ترکیه در تقویت نظامی غرب در دریای سیاه، بلندپروازیهای «نوعثمانیستی»، تلاش آن برای اخلال در توازن قوای منطقهای از طریق تقویت نفوذ در خاورمیانه (از جمله در سوریه)، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، استفاده نامتناسب از فاکتور ترکی در موضوع ترکمنهای سوریه و تاتارهای شبهجزیره کریمه و نیز چانهزنیهای آزاردهنده آنکارا در بحث ترانزیت منابع انرژی روسیه به اروپا از جمله تهدیدات و ناخرسندیهای روسیه در روابط با ترکیه هستند.
بهرغم طولانی بودن این لیست، روسیه با واقعبینی این مهم را درک کرده که عدم رابطه و یا رویکرد تخاصمی با ترکیه نه تنها کمکی به رفع این تهدیدها نمیکند، بلکه آنها را تشدید کرده و این فرصت را نیز به غرب میدهد تا از شکاف در این روابط برای استفاده از ترکیه علیه روسیه بهره ببرد.
مهمتر اینکه مسکو در تحولات منطقهای طرف اصلی خود را امریکا میداند و تنشِ «سطح دوم» با ترکیه را در حقیقت بازی در چهارچوبه مطلوب واشنگتن ارزیابی میکند. چهارچوبهای که طی آن امریکا با قرار دادن عاملین منطقهای خود (ترکیه) در برابر رقبای منطقهای و بینالمللی خود (روسیه) هزینههای خود را کاهش داده و سیاست خود را پیش میبرد. در این بازی، واشنگتن از یک سو مانع پیشبرد اهداف منطقهای روسیه شده و از سوی دیگر، وابستگی آنکارا به حمایتهای خود (در مقابل روسیه) را تعمیق میکند.
بر اساس این منطق، روسیه بر این باور است که با رابطه حسنه با ترکیه (ضمن حفظ ملاحظات اصولی خود) بهتر میتواند تهدیدات ناشی از این کشور را مدیریت کرده و آنها را به فرصت تبدیل کند. حداقل مزیت این رویکردِ عملگرا کسب بیطرفی ترکیه و کاهش اقدامات ایذایی آن در پیشبرد اهداف روسیه در منطقه است. کرملین به خوبی به محدودیت منابع خود در سیاست خارجی آگاه است و میداند که تقابل با ترکیه که از حمایت غرب بهره میبرد، هزینههای آن را افزایش داده و در مقابل، تحققپذیری اهداف آن را کاهش میدهد. در مقابل، طبیعی است که با رابطه حسنه عملگرایانه با آنکارا، ضمن کاهش هزینهها اهداف خود را با دشواری کمتری پیشبرد خواهد برد.
صرفهنظر از سطح منطقهای، نباید از اهمیت و مزایای روابط دوجانبه از جمله منافع اقتصادی، بهویژه در حوزه انرژی و ترانزیت منابع نفت و گاز روسیه به بازار اروپا از طریق ترکیه گذشت. خصوصاً در شرایطی که مسکو پس از چالش با اوکراین گزینههای زیادی برای انتقال این منابع به اروپا ندارد. مهمتر اینکه پس از تلاشهای اخیر ایران و عربستان برای گرفتن بخشی از بازار نفت اروپا با عقد قراردادهای جدید با لهستان و گمانههایی در باب احداث خطوط لوله گاز جدید از خاورمیانه به اروپا نگرانیهای جدیای در روسیه در مورد تضعیف موقعیت این کشور در بازار انرژی اروپا به وجود آمده است.
البته رویکرد روسیه به ترکیه همچنان عملگرا و انتظار آن از مزایای روابط با این کشور «نسبی و محدود» است و در دور جدید روابط جانب احتیاط را رها نمیکند. با توجه به وضعیت خاص فعلی ترکیه نیز مسکو امکان بروز تغییرات بیشتر در سیاست خارجی این کشور را بعید ندانسته و میداند تا تثبیت وضعیت پایدار در این حوزه نیاز به زمان است. در عین حال، روسیه به روابط عمیق و ساختاری ترکیه با غرب و نهادهای غربی از جمله ناتو نیز وقوف دارد و هرچند بعضاً گفته میشود که آنکارا به تبع تنش در روابط خود با غرب به روسیه متمایل شده، اما مسکو میداند که این روابط ساختاریتر از آن است که در کوتاه مدت دچار خدشه شود.
حتی مسکو با منطق معکوس این فرض را رد نمیکند که ابراز تمایل اخیر آنکارا به بهبود روابط با مسکو در واقع سیگنالی به پایتختهای غربی برای حمایت بیشتر و انتقاد کمتر از ترکیه باشد. لذا، در شرایطی که کرملین میداند نمیتواند جایگزین غرب برای ترکیه باشد، اما میداند که به هر مقدار که بتواند آنکارا را از مدار غرب دور کرده و مزیتهای ناشی از همکاری با روسیه را به این کشور اثبات کند، برای آن بُرد خواهد بود.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت موسسه مطالعاتی ابرار معاصر تهران / 17 مرداد 1395