مقدمه
موضوع امنیت انرژی چندی است که به مسئلهای مهم برای کشورهای اروپایی تبدیل شده و این موضوع در اسناد امنیت ملی و همچنین منشور انرژی اتحادیة انرژی این اتحادیه به نحو برجستهای مورد اشاره قرار گرفته است. در این میان، وقوع جنگ اوت 2008 در قفقاز جنوبی و به تبع آن تحول در ژئوانرژی این منطقه، اصرار مسکو در تبدیل شدن به ابرقدرت انرژی و استفاده از آن به عنوان اهرم سیاسی و بروز تنش گازی میان مسکو و کییف اسباب افزایش نگرانیها در اروپا از وابستگی به منابع انرژی روسیه و مضاعف شدن اهمیت موضوع امنیت انرژی در این قاره شد. زیر این شرایط، احتمال تکرار فتارهای پیشبینیناپذیر روسیه در حوزة انرژی که با توجه به سابقة منفی آن در این زمینه غیرممکن نمینمود، کشورهای اروپایی را به اندیشة اتخاذ تمهیداتی برای حداقلرسانی آسیبها از این ناحیه واداشت.
در این راستا، راهبرد متنوعسازی مجاری و منابع تأمین انرژی با درنظرداشتِ اصل مهم کاهش وابستگی به روسیه یکی از مهمترین برونرفتهایی است که دولتهای اروپا به صورت جدی مورد توجه قرار داده و تلاشهای عملی را نیز در این باب آغاز کردهاند. برساخت خط لولة گازی ناباکو[1] از اجزاء این راهبرد است که بهرغم تردید در اقتصادی بودن آن، مورد توجه جدی کشورهای اروپایی است. در مقابل، روسیه که همچنان بر حفظ موقعیت برتر خود در بازار انرژی اروپا و تبدیل شدن به ابرقدرت انرژی اصرار دارد، به این تحرکات واکنش نشان داده که از آن جمله میتوان به برنامهریزیهای برای توسعه زیرساختهای خود در بخش تولید گاز و ایجاد خطوط لولة جدید انتقال اشاره کرد.
تحول در ژئوانرژی خارج نزدیک و امنیت انرژی اروپا
کشورهای اروپایی طی سال اخیر به طور متوسط حدود 40 درصد گاز (بیش از 150 میلیارد متر مکعب) و 30 درصد نفت (حدود 290 میلیون تن) مصرفی خود را از روسیه تأمین میکرده و حتی گاز صادراتی از کشورهای آسیای مرکزی از جمله قزاقستان نیز از طریق خطوط لولة زیر کنترل این کشور به اروپا صادر میشده است. این وابستگیِ قابل ملاحظه به طور طبیعی اروپا را در معرض آسیبها و به مدعای برخی دولتهای این قاره باجگیریهایی روسیه قرار داده که بروز چند مورد تنش گازی بین مسکو و کییِف و مسکو و مینسک و تالی آن بروز مشکلاتی برای کشورهای اروپایی از این ناحیه، مؤیدی بر این نگرانیها است. در این میان، بروز جنگ اوت در اوستیای جنوبی و تغییر در ژئوانرژی خارج نزدیک به ویژه در عرصة ترانزیت، تحولی مهم در موضوع امنیت انرژی اروپا بود که دولتهای این قاره را به صورت جدی به اندیشة کاهش وابستگی خود به روسیه هم از جانب منابع و هم مسیرهای انتقالِ این کشور وا داشت.
با این ملاحظه، در راهبردِ امنیت انرژی اتحادیة اروپا که نوامبر 2008 به تأیید نهایی کمیسیون اروپا قرار گرفت، متنوعسازی منابع و مجاری تأمین انرژی و ضرورت تقلیل موقعیت روسیه به ردیف تأمینکنندگان عادی انرژی اروپا مورد تأکید قرار گرفت و بر سرمایهگذاری برای ساخت خطوط جدید لولة «غیرروسی» تصریح شد. شایان ذکر است که پیشینة این مباحث به بیش از 10 سال پیش باز میگردد، اما همان طور که اشاره شد، پیشبینیناپذیری رفتارهای مسکو در حوزة انرژی از یک سو و تأکید کارشناسان مبنی بر اینکه ظرف 10 تا 20 سال آینده نیاز کشورهای اروپایی به گاز حداقل 5/1 برابر افزایش خواهد یافت، سبب توجه جدیتر بروکسل به این مقوله شد. در این میان، باید به وجود پسذهنیتهای منفیِ روسستیزانه بین کشورهای اروپای شرقی به ویژه در لهستان و حوزة بالتیک، به عنوان مزیدی بر تمرکز بر منابع و مجاری غیرروسی انتقال انرژی نیز توجه داشت.
شایان ذکر است که اتحادیه اروپا بر اساس راهبرد امنیت انرژی خود، همزمان با پروژة ناباکو (البته با تبلیغات کمتر نسبت به آن) با سایر تولید و ترانزیتکنندگان گاز نیز وارد مذاکره شده که از آن جمله میتوان به قرارداد اخیر این اتحادیه با نیجریه، الجزایر و نیجر پیرامون ساخت خط لوله انتقال گاز صحرای افریقا به اروپا اشاره کرد که باید گاز نیجریه را به اروپا منتقل کند.[2] ظرفیت این خط لوله 31 میلیارد متر مکعب (معادل ظرفیت خط لولة ناباکو) و هزینة تقریبی آن نیز 13 میلیارد یورو برآورد شده که از هزینة ساخت خط لولة ناباکو (8 میلیارد یورو) بیشتر است. ([1])
با این وجود، ساخت خط لولهای جدید برای انتقال منابع گاز حوزة خزر به اروپا، به واسطة امنیت بیشتر و هزینة کمتر واجد اهمیت بیشتری برای کشورها این قاره نسبت به سایر منابع است و در این زمینه امریکا نیز عمدتاً به واسطة ملاحظات ژئوپولیتیکی حمایت خود را از این طرح اعلام داشته است. به این اعتبار، برنامهریزی برای ساخت خط لولة گاز ناباکو یکی از مهمترین تدابیر اروپا برای افزایش ضریب امنیت انرژی خود است که در ادامه به این موضوع پرداخته میشود.
خط لولة گاز ناباکو
اتحادیة اروپا در نشست 9 مه 2009 خود در پراگ، گام اول در مسیر احداث خط لولة گاز ناباکو را که هدف اصلی آن دور زدن روسیه و ایجاد مسیری جدید برای انتقال منابع گاز حوزة خزر به بازارهای اروپایی و به تبع آن کاهش وابستگی این قاره به گاز و مسیرهای انتقال روسیه است، را با امضاء پیشنویس آن با کشورهای گرجستان، ترکیه و آذربایجان برداشت. پس از آن نیز در ژوئیة 2009 نخستوزیران ترکیه، اتریش و مجارستان و وزرای انرژی بلغارستان و رومانی سند اجرایی این خط لوله را امضاء کرده و گام دوم را در جهت عملیاتی کردن این طرح برداشتند.
شرکتهایی از این کشورها هر یک با 67/16 درصد، در کنار شرکت آلمانی «آر.دبلیو.ای»،[3] شش سهامدار اصلی این پروژه هستند که طبق برنامهریزیها، قرار است ساخت آن با هزینهای بالغ بر 11 میلیارد دلار و ظرفیت سالانه 31 میلیارد متر مکعب در سال 2011 آغاز و در سال 2014 به بهرهبرداری برسد. شرکت نمایندگانی از 30 کشور و همچنین خوزه مانوئل باروسو،[4] رئیس کمیسیون اروپا در مراسم امضاء این قرارداد گواهی بر اهمیت این خط لوله برای اروپا و جایگاه آن در راهبرد امنیت انرژی این قاره است. ([2])
اما همان طور که در منابع مختلف نیز اشاره شده، این خط لوله با مشکلات غیرقابل اغماضی به ویژه چگونگی تأمین منابع گاز آن مواجه است. در این میان، هرچند از آذربایجان به عنوان یکی از مهمترین تأمینکنندگان گاز این خط لوله یاد میشود، اما حداکثر امکان تولید گاز طبیعی این کشور از حوزة گازی شاهدنیز 1 که تحقق آن برای سال 2012 پیشبینی شده، 6/8 میلیارد مترمکعب در سال است که این میزان تنها کفایت مصرف داخل این کشور، ترکیه و گرجستان را میکند.
هرچند در فاز دوم این طرح (شاهدنیز 2) که تحقق آن برای سال 2015 پیشبینی شده، نیز بین 8 تا 12 میلیارد مترمکعب در سال استحصال خواهد شد، اما از یک سو طبق برنامهریزیهای قبلی قرار است میزان تولید مازاد در این فاز از طریق خط لولة گاز باکو- ارزروم صادر شود و از سوی دیگر، طی توافق مقامات آذری با گازپروم، طرف روسی موفق به پیشخرید بخش عمدهای از گاز این حوزه شد.([3]) مداقه در این وضعیت، گواه ظرفیت محدود آذربایجان در تأمین گاز خط لولة ناباکو و این واقعیت است که نباید بیش از اندازه در موقعیت این کشور در راهبرد امنیت انرژی اروپا اغراق شود.
کشورهای اروپایی با درک همین واقعیت تلاشهایی را برای جذب سایر تولیدکنندگان حوزة خزر از جمله ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان مورد توجه قرار دادهاند. در خصوص ترکمنستان باید خاطر نشان کرد که این کشور در حال حاضر حدود 80 میلیارد متر مکعب تولید سالانه گاز دارد که از این میزان 50 میلیارد متر مکعب را طی قراردادی 25 ساله به روسیه و 8 میلیارد متر مکعب را به ایران صادر میکند. این در حالی است که بروز انفجار در قسمت ترکمنی خط لوله آسیای مرکزی- مرکز در آوریل 2009 که سبب توقف تقریبا کامل صدور گاز این کشور به روسیه و مشکلات تالی آن شد، مقامات عشقآباد را به اندیشة برونرفتی از این مشکل واداشت.
توافق با ایران درباره افزایش صادرات گاز آن از 8 تا 14 میلیارد متر مکعب در سال از جملة این تدابیر است و به همین منظور قرار است در قسمت شرقی ترکمنستان خط لولهای تا مرز ایران ساخته شود. همزمان نیز شرکت ملی نفت و گاز چین با ترکمنستان چند موافقتنامة گازی امضاء کرده که بر اساس آنها قرار است تا پایان سال جاری خط لولة انتقال گاز ترکمنستان به چین با ظرفیت سالانه 30 میلیارد متر مکعب راهاندازی شود.([4])
مرور این تحولات نیز گواه آن است که عشقآباد در حال حاضر از یک سو ظرفیت آمادهای برای مشارکت در خط لولة ناباکو ندارد و از سوی دیگر، وابستگی آن در حوزهها و زمینههای مختلف از جمله به خطوط انتقال انرژی روسیه، این کشور را در محذور لحاظ ملاحظات مسکو که همانا به کنار ماندن از این خط لوله است و میدارد. افزون بر این، انتقال منابع گاز ترکمنستان به اروپا، مستلزم ساخت خط لولهای از بستر دریای خزر است که این موضوع با عنایت به عدم توافق نهایی در خصوص رژیم حقوقی جدید این دریا و مخالفت تهران و مسکو با ساخت چنین خط لولهای (به دلایل زیستمحیطی) محل تردید است.
مشابه این دلایل را برای ازبکستان و قزاقستان به عنوان دیگر نامزدهای الحاق به خط لولة ناباکو میتوان برشمرد. قزاقستان با روسیه واجد تعاملات بسیاری در زمینههای مختلف از جمله انرژی است، وابستگی آن به خطوط انتقال انرژی این کشور غیرقابل اغماض است و افزون بر آن تمهیداتی را همچون ترکمنستان برای انتقال منابع انرژی خود به شرق آسیا اندیشه و در مرحلة اجرا دارد. ازبکستان که محصور در خشکی است برای انتقال منابع خود به اروپا نیاز به جلب موافقت چند کشور دارد که این موضوع افزون بر وابستگی آن به خطوط انتقال انرژی روسیه، مانعی مهم برای مشارکت آن در خط لولة ناباکو است.
عدم حضور نمایندگان ترکمنستان و ازبکستان و حضور کمرنگ قزاقستان در مراسم امضاء قرارداد خط لولة ناباکو در ترکیه نمودی آشکار از مشکلات این کشورها برای الحاق به این پروژه است. این در حالی است که طراحان ناباکو امیدوارند که این کشورها (به ویژه ترکمنستان و قزاقستان) در نهایت همراه با آذربایجان و عراق تأمینکنندگان اصلی این خط لوله باشند. شایان ذکر است که پیش از این نیز در نشست پراگ (مه 2009) که زیر عنوان «کریدور جنوبی- راه ابریشم جدید» برگزار شد، ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان به تبع ملاحظات بازگفته، از امضای پیشنویس قرارداد خط لولة ناباکو خودداری کرده بودند.([5])
با این ملاحظه، حتی در صورت نهایی شدن طرح ساخت خط لولة ناباکو و به حداکثر رسیدن تولید گاز آذربایجان، تأمین نیازِ سالانه 30 میلیارد مترمکعبی گاز این خط لوله، همچنان محل تردید است. در این میان، هرچند اخیراً اعلام شده که کنسرسیومی از شرکتهای اروپایی و امارات عربی برای انتقال گاز شمال عراق به اروپا از طریق خط لولة ناباکو همکاری میکنند و یا اعلام چندی پیش نوری مالکی مبنی بر اینکه عراق توان تأمین نیمی از گاز خط لولة ناباکو (15 میلیارد متر مکعب گاز) را دارد، اما تحقق این مدعاها نیز با عنایت به ناآرامیهای موجود در عراق محل تردید است.([6]) درک این واقعیتها بود که اردوغان را واداشت که ضرورت حضور روسیه و ایران در مراحل بعدی پروژة ناباکو را مورد تأکید قرار دهد.
تلاش روسیه برای حفظ موقعیت برتر خود در بازار انرژی اروپا
یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی روسیه طی سالهای اخیر، اقتصادیسازی این سیاست و تأکید بر استفاده از سازوکار اقتصاد برای تأمین منافع در سایر حوزهها بوده و است. با عنایت به داشتههای قابل ملاحظة روسیه در عرصة انرژی، تبدیل این کشور به ابرقدرت انرژی و استفاده از اهرم انرژی برای پیشبرد مقاصد سیاسی یکی از ابعاد این رویکرد است که طی سالهای اخیر به تکرار مورد استفادة کرملین قرار گرفته و نمود آن را میتوان در چگونگی و اهداف مسکو در ورود به تنش گازی با کییِف و مینسک مورد توجه قرار داد.
در این راستا، حفظ موقعیت برتر و به عبارتی تسلط بر منابع و مجاری انتقال انرژی به اروپا به ویژه در جغرافیای شوروی سابق یکی از اجزاء مؤلفههای مهم راهبرد ابرقدرتی انرژی روسیه است که طی سالهای اخیر به عنوان اصلی عملی مورد توجه مقامات این کشور بوده و است. اهمیت این موضوع برای مسکو به نحوی است که مقامات کرملین، بهرغم رکود در اقتصاد جهانی، به تبع آن کاهش تقاضا برای انرژی روسیه و تالیِ آن کاهش قابل ملاحظة درآمدهای این کشور از این ناحیه، همچنان بر عملیاتی کردن آن اصرار دارند.
هم از این رو است که روسیه تشدید تلاشهای اروپا برای متنوع کردن منابع و مجاری تأمین انرژی خود از جمله از طریق ساخت خط لولة ناباکو را تهدیدی به موقعیت برتر خود در این عرصه فرض و بر این اساس سعی دارد تا با کاربستِ تدابیری مانع از تحقق این منظور هم در بُعد منابع و هم در بُعد خطوط لوله شود. از جمله مساعی مسکو برای حفظ تسلط خود بر منابع انرژی حوزة خارج نزدیک میتوان به انقعاد قراردادهای خرید بلندمدت این کشور با تولیدکنندگان گاز این حوزه از جمله قرارداد 25 ساله آن با ترکمنستان و قرارداد اخیر این کشور با آذربایجان در باب پیشخرید گاز تولیدی حوزة شاهدنیز 2 اشاره کرد.[5]
تحلیلگران با اشاره به اینکه روسیه به گاز ترکمنستان و آذربایجان نیازی مصرفی ندارد و صرفاً با هدف بازصادرات آن را خریداری میکند، بر سیاسی بودن این معاملهها تأکید دارند و هدف نهایی از آن را ممانعت از جریانیابی این گازها در لولهها و بازارهایی میدانند که روسیه بر آنها تسلطی نداشته باشد. به همین واسطه بود که در برخی منابع روسی از قرارداد گازپروم با شرکت ملی نفت و گاز آذربایجان به عنوان چکه در خط لوله ناباکو یاد شد.[6]
اما با عنایت به اینکه روسیه خود یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گاز دنیا محسوب میشود، جنبة مهم دیگر تلاش آن برای ممانعت از کاهش موقعیت خود در بازار گاز اروپا، ساخت و کنترل خطوط لولهای است که منابع انرژی این کشور و همچنین حوزة خزر را به بازارهای خارجی از جمله اروپایی منتقل کنند. مرور تحولات گواه آن است که تلاش کرملین در این زمینه، با عنایت به کشمکش خطوط لوله میان روسیه و اتحادیة اروپا، تلاش بروکسل برای تحمیل منشور انرژی خود به مسکو و رهایی از وابستگی به خطوط انتقال انرژی روسیه طی ماههای اخیر دوچندان شده است. مانعتراشیهای پنهان و پیدای مسکو در فرآگرد اجرایی نشدن خطوط لولة جدید خارج از کنترل خود از جمله خط لولة ناباکو و تأکید بر ساخت خطوط لولة جدید از جمله «جریان شمالی»،[7] «جریان جنوبی»[8] و «جریان آبی 2»[9] در همین راستا قابل ارزیابی است.
زیر همین شرایط، شرکت گازپروم و شرکت ایتالیایی «اِنی» در سال 2007 با عنایت به چشمانداز افزایش مصرف گاز در اروپا ساخت خط لولة جریان جنوبی را با ظرفیت سالانه 60 میلیارد متر مکعب در سال از بستر دریای سیاه تا کشورهای اروپای جنوبی و مرکزی مورد توجه قرار دادند که طبق برنامهریزیها قرار است در سال 2013 به بهرهبرداری برسد. روسیه برای این خط لوله اهمیت خاصی قائل است و در همین راستا از چندی پیش و همزمان با دیدار پوتین و برلوسکونی، موافقتنامة جدیدی برای ساخت این خط لوله بین گازپروم با شرکتهای اِنی[10] (ایتالیا)، دسفا[11] (یونان)، هلدینگ انرژی[12] (بلغارستان) و صربیاگاز[13] (صربستان) منعقد شد که طی آن اصول همکاریِ طرفین در مراحل مختلفِ سرمایهگذاری، طراحی، احداث و بهرهبرداری این خط لوله تشریح شده است.([7])
پوتین در سفر اخیر خود به ترکیه نیز موافق شد فرآگرد ساخت این خط لوله را با اخذ موافقت آنکارا برای ساخت آن از بستر دریای سیاه یک گام دیگر پیش ببرد که با این ملاحظه، باید این خط لوله را در مرحلة اجرایی شدن دانست.([8])
هرچند در منابع مختلف از این خط لوله به عنوان رقیب مستقیم خط لولة ناباکو یاد میشود، اما مقامات مسکو ضمن تأکید بر اینکه چنین دیدگاهی نداشته و بازار وسیع گاز اروپا ظرفیت جذب سرمایهگذاریهای مختلف را دارد، آمادگی خود را برای تأمین گاز هر دو خط لوله اعلام کردهاند. با این وجود، نحوة رفتار و نوع گفتار مقامات کرملین حاکی از آن است که تسریع در فرآیند ساخت خط لولة جریان جنوبی را به عنوان تلاشی برای غیراقتصادی نشان دادن خط لولة ناباکو در دستور دارند. در این زمینه، پوتین با تصریح بر واقعگرایانهتر بودن خط لولة جریان جنوبی اظهار داشت؛ «ما با کسی رقابت نکرده و فقط امکانات خود را عرضه میکنیم. شرکای ما نیز تنها باید با ماشین حساب سود خود را حساب کنند». او در اشاره به غیراقتصادی بودن خط لولة ناباکو افزود؛ «ما با مخالفتی نداریم که کسی بخواهد زمین را حفر کرده و لولههای آهنی را زیر خاک کند».([9])
بهرغم مانعتراشیهای مسکو، بیاعتمادی به روسیه و بروز تحولاتی از جمله مخالفت دولت جدید بلغارستان با ساخت خط لولة جریان جنوبی، ابهاماتی در ساخت این خط لوله ایجاد کرده است. به این نحو که دولت جدید این کشور صراحتاً اعلام کرده که نسبت به خط لوله روسی نظر مثبتی ندارد و سرمایهگذاری بر روی خط لولة ناباکو را منطقیتر میداند.([10]) به هر تقدیر، هرچند پیشبینی در باب اینکه کدامیک از این دو خط لوله (ناباکو یا جریان جنوبی)، سریعتر از دیگری امکان عملیاتی شدن خواهند یافت، هنوز زود است، اما واقعیت آن است که تحقق هر یک از این دو طرح، پروژة دوم را با تأخیر و چالشِ اقتصادی بودن مواجه خواهد کرد و همین مسئله واقعیت رقیب بودن این دو خط است.
روسیه افزون بر خط لولة جریان جنوبی، مجدانه در پی عملیات کردن خط لولة جریان شمالی نیز است که بنا به اظهار الکساندر مدویدیف،[14] معاون شرکت گازپروم، با ظرفیت 55 میلیارد مترمکعب، عملیات اجرایی آن از سال 2011 آغاز میشود. بنا به اعلام این شرکت، به تبع موفقیت مذاکرات سهجانبه میان روسیه، ترکیه و اسرائیل در خصوص احداث خط لوله گاز «جریان آبی 2» که یکی از اهداف آن انتقال گاز روسیه از طریق ترکیه به کشورهای خاورمیانه از جمله اردن، لبنان و اسرائیل است، عملیات اجرایی این خط لوله نیز به زودی آغاز خواهد شد. شایان ذکر است که مسکو و آنکارا پیش از این و در ماه مارس در این خصوص به توافقات اولیه دست یافته بودند، اما در باب مسیر این خط لوله هنوز ابهاماتی وجود داشت که مذاکرات اخیر در این خصوص صورت گرفته و همان طور که اشاره شد به موفقآمیز نیز بوده است.([11])
با این ملاحظه، روسیه امیدوار است که پس از بهرهبرداری از این خطوط لولة جدید، به همراه خطوط موجودِ «یامال- اروپا غربی»[15] و «جریان آبی»[16]، موقعیت این کشور در بازار گاز اروپا نه تنها حفظ، بلکه ارتقاء نیز یابد. این امیدواریها به نحوی است که مقامات گازپروم حتی مدعی شدهاند که در صورت حفظ تقاضای موجود گاز و یا افزایش آن از سوی اروپا، این شرکت میتواند با راهاندازی مسیرهای جدید نیاز به مسیر ترانزیتی اکراین را به طور کامل منتفی سازد.([12])
با این وجود، باید یادآور شد که برخی تحلیلگران روس با اشاره به تجربة ناموفق مسکو در مخالفت با ساخت خط لولة نفت باکو– تفلیس- جیحان (که ژوئیة 2006 به بهرهبرداری رسید) و همچنین خط لوله گاز باکو- تفلیس- ارزروم (که مارس 2007 به بهرهبرداری رسید)، بر این باورند که دولت و شرکتهای روسی باید فعالیت در محیطهای رقابتی را آموخته و بیش از این به سیاستهای ناکارآمدِ ایجاد انحصار متکی نباشند. لذا به باور آنها، روسیه به جای رویکرد تقابلی با طرحهایی چون ناباکو، باید حداکثر تلاش خود را برای مشارکت در این طرحها به کار بسته و از این طریق به حداکثرسازی منافع خود اقدام کند.
به باور آنها روسیه با عنایت به ذخایر و زیرساختهای قدرتمند خود در حوزة انرژی که به هیچ وجه قابل قیاس با سایر تولید و ترانزیتکنندگان در جغرافیای خارج نزدیک و حتی در اروپا نیست، توان حضوری مقتدرانه در عرصههای رقابتی را دارد و در صورت انتخاب این مسیر، نه تنها منافع اقتصادی، بلکه مطامع سیاسی آن نیز تأمین خواهد شد. چرا که به اعتقاد این عده، با عنایت به نگرانیهای موجود، همراهی روسیه با اتحادیة اروپا در زمینة انرژی، مجال بیشتری برای مسکو جهت اعمال فشار به کشورهای واگرا از خود از جمله اکراین و سایر کشورهای در مسیر ترانزیت از جمله بلغارستان فرآهم خواهد آورد.
جمعبندی
تحولات نظامی ماه اوت در قفقاز جنوبی با زیر تأثیر قرار دادن مؤثر ژئوانرژی حوزة خارج نزدیک، کشورهای منتفع از انرژی این حوزه اعم از تولیدکننده، در مسیر ترانزیت و صادرکننده را به صورت جدی به اندیشة تأمین امنیت انرژی خود واداشت. در پی این تحول، کشورهای اروپایی که به حوزة انرژی خزر به عنوان جایگزین مناسبی برای منابع انرژی خاورمیانه و روسیه مینگرند، برنامههایی را برای انتقال منابع این حوزه به بازار مصرف خود در دستور قرار دادند که ساخت خط لولة ناباکو از این جمله است. در مقابل، روسیه که در پی حفظ برتری خود در بازار انرژی اروپا است، نگران از به خطر افتادن موقعیت خود، به این تحرکات از جمله به شکل تلاش برای خرید منابع گاز منطقه و ساخت خطوط لولة جدید واکنش نشان داد.
در این میان، هرچند مهمترین جزء راهبرد امنیت انرژی اروپا، کاهش وابستگی به منابع و مجاری انتقال انرژی روسیه است که در قالب ساخت خطوط لولة جدید از جمله ناباکو مطمحنظر عملی قرار گرفته، اما محدودیت منابع قابل استحصال آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان به عنوان اصلیترین تأمینکنندگان بالقوة گاز این خط لوله از یک سو و زیرساختهای ضعیف گازی این کشورها از سوی دیگر، ساخت این خط لوله را با تردیدهایی مواجه کرده است. به این اعتبار، پیچیدگی ایجاد شده در ژئوانرژی خارج نزدیک، آیندة نامطمئن امنیت انرژی اروپا، بیاعتمادی به روسیه و عدم کفایت گاز تأمینکنندگان در نظر گرفته شده برای خط لولة ناباکو را میتوان فرصتی مغتنم برای ایران جهت مشارکتِ فعال و تبدیل شدن به پایهای باثبات در راهبرد امنیت انرژی اروپا دانست که البته تحقق این مهم مستلزم کاربستِ مهارت دیپلماتیک از سوی مسئولان کشورمان است.
با این ملاحظه و با عنایت به جمیع جوانب از جمله توانمندیهای فنی، زیرساختی و انسانی کشورمان در حوزة انرژی و حائز بودن 17 درصد ذخایر گاز دنیا و رتبة دوم جهان از این حیث، میتوان مدعی شد که بهرغم مخالفت امریکا و برخی کشورهای اروپای، امکان تحقق هدف بازگفته در سایة اتخاذ رویکردی فعال و عملگرایانه و نیز فرصتطلبی راهبردی از نیاز موجود دور از انتظار نباشد.
پانویسها
[1]. Набукко
[2]. جالب تأمل اینکه در جریان سفر ژوئن دمیتری مدویدیف به نیجریه قراردادی میان گازپروم و شرکت نفت و گاز این کشور در باب اکتشاف و توسعه زیرساختهای انرژی نیجریه با حداقل سرمایة 5/2 میلیارد دلار امضاء شد که بر اساس آن روسیه در ساخت خط لولهای که باید گاز این کشور به اروپا را منتقل کند، مشارکت خواهد داشت.
[3]. RWE
[4]. Жозе Мануэл Баррозу
[5]. که بر اساس روسیه از 1 ژانویه 2010 بخش اعظم گاز تولیدی این حوزه را به بهاء 350 دلار به ازاء هر هزار متر مکعب خریداری خواهد کرد و این در حالی است که تحلیلگران قیمت گاز در سه ماهه اول سال 2010 را معادل 280 دلار بابت یک هزار متر مکعب پیشبینی میکنند.
[6]. شایان ذکر است که روسیه پیش از این پیشنهاد خرید کل گاز تولیدی آذربایجان را به قیمت بازار اروپا به باکو پیشنهاد داده و به تکرار بر آمادگی خود برای عقد قراردادی در این زمینه تأکید کرده بود.
[7]. Северный поток
[8]. Южный поток
[9]. Голубой Поток
[10]. ENI
[11]. DESFA
[12]. Bulgarian Energy Holding
[13]. Srbijagas
[14]. Александр Медведев
[15]. Ямал-Западная Европа
[16]. Голубой поток 2
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: بولتن روسیه، شماره 4، مؤسسه ابرار معاصر تهران، مرداد و شهریور 1388