برخی تحلیلگران با اشاره به اینکه براندازی دولت ساکاشویلی یکی از اهداف اصلی روسیه از ورود به تقابل نظامی با گرجستان در اوستیای جنوبی بود، بر این باورند که این هدف با تحولات اعتراضی اخیر در این کشور در حال تعبیر است. اما مرور دقیقتر روندها این مدعا را تأیید نمیکند. واقع امر آن است که مخالفین ساکاشویلی با انتخاب 9 آوریل برای آغاز اعتراضات، او و روسیه را همزمان هدف قرار داده و بیتدبیری رئیسجمهور در سیاست خارجی و اشغال کشورشان از سوی روسیه را توأمان مورد انتقاد قرار دادند.
مرور تحولات گرجستان پس از «انقلاب رز» (2003) گواه آن است که بسیاری از وعدههای میخائیل ساکاشویلی، رهبر انقلاب و رئیسجمهور فعلی این کشور نه تنها جنبه عملی به خود نگرفته، بلکه مشکلات در برخی حوزههای دوچندان نیز شده است. او در کوران انقلاب و در مبارزات انتخاباتی خود در حوزة داخلی به مردم وعدة مبارزة مقتدرانه با فساد، اعادة تمامیت ارضی گرجستان و بازگرداندن اوستیای جنوبی، آبخازیا و آجاریا به قلمرو کشور، توسعة اقتصادی، ارتقاء سطح رفاه عمومی در ابعاد اجتماعی و اقتصادی را داد و در بُعد خارجی نیز بر الحاق گرجستان به ساختارهای یوروآتلانتیکی، برقراری روابط راهبردی با امریکا، توسعة روابط با همسایگان، عادیسازی روابط با روسیه و ارتقاء جایگاه این کشور در عرصههای منطقهای و بینالمللی تأکید کرده بود.
بهرغم این وعدهها، روندها در عرصة داخلی گرجستان طی سالهای ریاستجمهوری ساکاشویلی حاکی از دور شدن او از اصول «انقلاب» و سوق به رفتارهای خودمدارانهای است که او با انتقاد از همین روندها ادوارد شواردنادزه (رئیسجمهور پیشین) را در سال 2003 از سریر قدرت به زیر کشیده بود. مخالفین، مدیریت خودسرانة امور، تصمیمسازیهای منفردانه، تغییرات مکرر و گسترده در شاکلة دولت، تحدید نهادهای مدنی از جمله رسانهها و احزاب و رویکرد انعطافناپذیر در قبال منتقدین را از جمله نمودهای بازگشت ساکاشویلی از اصول «انقلاب» میدانند. نارضایتیها از این رویة رفتاری باعث آن شد تا نزدیکترین افراد به وی از جمله نینا بورجانادزه، رئیس سابق مجلس که از او، ساکاشویلی و ژوانیا به عنوان مثلث «انقلاب رز» یاد میشد، نیز وی را مورد انتقاد قرار داده و به صف مخالفین بپیوندند.
هرچند حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گرجستان در دورة ساکاشویلی نسبت به دوره شواردنادزه به طور نسبی پیشرفتهایی داشته، اما به تأکید منتقدین گرایش تدریجی او به قبض کامل قدرت و کنار زدن بسیاری از دوستان و همراهان خود در «انقلاب رز» از دایرة قدرت در مغایرت آشکار با مدعای وی به ایجاد نظامی لیبرال و دموکرات بر اساس مدلِ غربی بود که الگویی برای مردم و دولتهای حوزة جغرافیایی شوروی سابق باشد. به این اعتبار، عدول ساکاشویلی از اصول دموکراتیک یکی از مهمترین انتقادات مخالفین به وی است.
هرچند او در توجیه این نقیصه، ضمن اشاره به فقدان بسترهای سیاسی و اجتماعی لازم در جامعة گرجی برای ایجاد یک دموکراسی باثبات، تأکید کرده که دستیابی به جامعهای باز و متکثر مستلزم گذشت زمان و فرآیندی است که در بلندمدت محقق خواهد شد، اما مخالفین با رد این توجیه بر این باروند که او نه تنها اقدام بایستهای برای نهادنیه کردن روندهای دموکراتیک انجام نداده، بلکه با خودمداریهای فزایندة خود گرجستان را از دموکراسی دور و به ورطة دیکتاتوری کشانده است.
سرکوب شدید تظاهرات نوامبر 2007 مخالفین که به دستور مستقیم ساکاشویلی انجام شد را میتوان نقطة سیاه کارنامة او در عرصة داخلی دانست که به تأکید منتقدین نشان داد که روندهای اقتدارگرایانه اسلاف خود را به خوبی به میراث برده است. پس از این تحول بود که او در روندی آشکار به تحدید رسانههای مستقل، افزایش کنترل بر نهادهای مدنی و تجمعات اقدام و جابجاییهای گسترده در شاکلة دولت را در دستورکار قرار داد.
اقدام مؤسسة خانة آزادی در تقلیل رتبة گرجستان از «آزاد» به «نسبتاً آزاد» و اعتراض و انتقاد باراک اوباما و شمار دیگری از مقامات کشورهای غربی از وضعیت دموکراسی در این کشور و تأکید آنها بر اینکه ساکاشویلی باید گامهای عملی بیشتری برای توسعه دموکراسی بردارد را میتوان مؤیدی بر وجاهت انتقادات داخلی از خودمدارایهای او دانست. به باور مخالفین، تحولات عرصة خارجی نیز نشان از عدم درک صحیح ساکاشویلی از تحولات منطقهای و بینالمللی و به تبع آن اشتباهات او در این عرصهها دارد که به ویژه موجب درگیر کردن گرجستان به جنگی نابرابر با روسیه و مجبور شدن به امتیازدهی به مسکو در فضای پس از جنگ، در حالی شد که بیش از داشتههای گرجستان، به امید موهوم حمایتهای غرب به این جنگ مبادرت کرده بود.
مجموعة این تحولات اسباب آن شد تا مخالفین ساکاشویلی در اعتراض به کژکارآمدهای دولت، ضمن ایجاد جبههای واحد با انتشار بیانیة مشترکی خواستار استعفاء وی و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شوند. آنها در تلاش برای تحقق این منظور، از 9 آوریل تجمعات اعتراضآمیز خود را در تفلیس، کوتائیسی، باتومی و دیگر شهرها گرجستان آغاز و با انتخابِ شعارِ «ساکاشویلی برو!» به عنوان شعار اصلی، تأکید کردهاند که تا تحقق خواستههای خود خیابانها را ترک نخواهند کرد.
التهاب سیاسی ناشی از عزم جدی مخالفین برای براندازی دولت ساکاشویلی و تأکید او بر ماندگاری در قدرت به وضعیتی انجامید که در برخی منابع از آن به انقلاب «گل رز» دیگری در گرجستان تعبیر شد. جالب تأمل اینکه خبرنگاران بسیاری برای پوشش این تحول خود را به تفلیس رساندند، به نحوی که به اظهار یکی از مقامات دولت، در روز ابتدای اعتراضات شمار خبرنگاران حاضر در مقابل نهاد ریاستجمهوری از تعداد نگهبان این ساختمان بیشتر بود.
در این بین آنچه روسیه را به تحولات اخیر گرجستان پیوند میدهد، جنگ در اوستیای جنوبی و تحولات پس از آن است. مخالفین ساکاشویلی آغاز جنگ اوت را نقطة سیاهی در کارنامة خارجی او میدانند که نه تنها نتیجة خاصی نداشته، بلکه دستآوردهای محدود او در عرصة اقتصادی را نیز هدر داده، به واگرایی دو جمهوری اوستیای جنوبی و آبخازیا شکل رسمیتری بخشیده و دستآویزی برای حضور بلندمدت روسیه در تمامیت ارضی گرجستان شده است. هرچند مردم و نخبگان گرجستان روی کار آمدن دمیتری مدویدیفِ لیبرال و تأکید او بر پیگیری سیاست خارجی متفاوت از گذشته را نوید تحولی جدید در رویکرد منطقهای روسیه میدانستند، اما جنگ اوت به آنها نشان داد که ذهنیتهای هژمونیطلبانة سنتی همچنان بر رویکرد عملگرایانه این کشور در «خارج نزدیک» و از جمله در قبال گرجستان چربش دارد.
جنگ اوت به آنها ثابت کرد که روسها با نگاه به گرجستان به عنوان حوزة خاص نفوذ خود، تحولات آن را با ذهنیتِ جنگ سردی و از منشور تقابل کلان با غرب، به ویژه امریکا تفسیر و مجدّانه از منافعِ متصور خود در این کشور، حتی با توسل به خشونت دفاع میکنند. با این ملاحظه، مخالفین ساکاشویلی این جنگ و تبعات آن را حائز درسهای مهی برای گرجستان میدانند، به این معنا که این کشور بهرغم تمایلات غربگرایانه و روسستیزانة خود، باید از دیدگاه آرمانگرایانة واگرایی نهایی از مسکو و همگرایی با جامعة غرب چشم پوشیده و سایة سنگین برادر بزرگتر را به عنوان امری ناگزیر و یکی از تبعات بلاوصل همسایگی با روسیه بپذیرد.
آنها با ارزیابی دقیقتر رفتار کشورهای غربی خلال جنگ و پس از آن، واهی بودن داعیههای حمایتگرانة آنها را نیز به نیکی دریافته و به این درک رسیدند که تفلیس باید با اتخاذ رویکردی چندبرداری در سیاست خارجی، بین سمتهای روسی و غربی خود به توازنی بهینه مبادرت کند. به این اعتبار، آنها مهمترین مشکل ساکاشویلی در عرصة خارجی را در عدم درک این واقعیت دانسته و تأکید میکنند که او حتی پس از تجربة شکست در جنگ نیز حاضر به قبول حقیقت و تغییر مشیء خود در سیاست خارجی که خسارات زیادی را به منافع ملی تحمیل کرده، نشده است.
مخالفین با این پیشذهنیت، شخصِ ساکاشویلی را مهمترین مؤلفة تنش در سیاست خارجی گرجستان و تداوم رویکرد خصمانة مسکو علیه تفلیس میدانند. بورجانادزه با در نظر داشتِ همین مسئله، ضمن تکرار انتقادات خود از او بر این مهم تأکید کرد که تا زمانی که ساکاشویلی در مسند قدرت باشد، نیروهای روسی از خاک گرجستان بیرون نخواهند رفت. او با اشاره به اینکه سخنان و رفتار او برای روسها تحریکآمیز و بهانهای برای استمرار تهدیدات آنها علیه گرجستان است، «نابخردیهای ساکاشویلی» را مسبب اصلی تداوم وضعیت اشغال دانست.
با این ملاحظه و از آنجا که مخالفینِ ساکاشویلی همانند او با رویکرد مداخلهجویانه و برتریطلبانة روسیه در گرجستان مخالف و به اندازة او واجد ذهنیتهای شدید روسستیزانه هستند، به نظر میرسد انتقاد آنها از اقدام وی به جنگ در اوستیای جنوبی بیش از ماهیت، به شکل این قضیه معطوف باشد. مخالفین بر این باورند که باید نگاهِ جنگ سردی مسکو به گرجستان را به عنوان یک واقعیت پذیرفت و با کاربست دیپلماسی هوشمندانه، رقابت روسیه و غرب بر سر این کشور را مدیریت و از آن برای حداکثرسازی منافع ملی استفاده کرد که به اعتقاد آنها ساکاشویلی در تحقق این امر ناموفق بوده است.
به این اعتبار، انتخاب 9 آوریل به عنوان آغاز و میدان روستاولی به عنوان محل انجام اعتراضات از سوی مخالفین بدون مناسبت با موضوع روسیه نبود. بیست سال پیش در همین تاریخ و در همین محل نیروهای امنیتی شوروی تظاهرات گرجیها را با گلوله پاسخ داده و طی آن 18 نفر را به قتل رسانده بودند که به همین واسطه، در گرجستان 9 آوریل نماد مبارزه برای استقلال است. پیام غیرمستقیم انتخاب این تاریخ برای روسیه را میتوان اعتراض مخالفین به اشغال گرجستان از سوی این کشور دانست.
آنها حرکت خزنده این کشور برای تثبیت حضور بلندمدت خود در گرجستان در فضای پس از جنگ از جمله از طریق شناسایی استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی، امضاء موافقتنامة مودت و دوستی، امضاء پیمان نظامی و تعهد به حمایت از آنها در برابر تهدیدات امنیتی را نقض آشکار تمامیت ارضی و استقلال کشورشان دانسته و همان طور که ذکر شد، ساکاشویلی و سیاستهای او را در پیشبرد این سیاست تجاوزکارانه کاملاً مؤثر میدانند.
با این ملاحظه، بهرغم خرسندی مسکو از تشدید فشارها بر ساکاشویلیِ غربگرا، تلاش مخالفین برای براندازی او را نمیتوان کاملاً به کام روسیه دانست، زیرا واقعیت آن است که مخالفین در تجمعات اعتراضی خود روسیه و ساکاشویلی را همزمان هدف قرار دادهاند. دقتنظر در تحولات جاری در گرجستان نیز مؤیدی بر این مدعا است، به این معنا که اگر در «انقلاب رز» برخی مردم و گروههای سیاسی همچنان همگرایی با مسکو را واجد منافع مثبت میانگاشتند، اما در روندهای اخیر صحبت از روسیه و مواضع آن (حتی از منظر منفی) محلی از اعراب ندارد و روسیهستیزی وجه غالب روندهای سیاسی در گرجستان است. با این ملاحظه، میتوان مدعی شد که روسها همانند ساکاشویلی، به تبع اقدامات اخیر خود همه چیز را گرجستان از دست داده و تنها میتوانند نظارهگر منفعل روندهای جاری در عرصة داخلی این کشور باشند.
به هر تقدیر، هرچند در اردوگاه مخالفین در باب تاکتیکها و راهبردهای ابراز مخالفت، کیستی جانشین ساکاشویلی و چگونگی شرایط پس از او اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد، اما با عنایت به اشتراکنظر آنها در خصوص ضرورت استعفاء او که به نحو جالب تأملی با رویکرد سرد کشورهای غربی به وی همراه شده و میتوان آن را ترجمانی از اتمام بهرهدهی او برای غرب دانست، به نظر میرسد باید با شورادنادزه که طی ضمن تأکید بر فقدان نشانگان مصالحه، تنها برونرفت مسالمتآمیز برای گذار از تحولات پیشبینیناپذیر پیشرو و بسامان شدن اوضاع سیاسی در گرجستان را استعفاء داوطلبانة ساکاشویلی دانست، موافق بود.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 4 مرداد 1388