علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

ماهیت و ویژگی‌ جناح‌های سیاسی در کرملین: نبرد قدرت

مقدمه
یکی از مهمترین ویژگی‌های دورة پس از شوروی متنوع و گسترده ‌شدنِ دامنة بازیگران و منافع آنها در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی است.  این امر در دهة 70 (90 م) باعث ایجاد نوعی «هرج و مرج کثرت‌گرایانه» و در دولت فعلی پوتین موجب شکل‌گیری فضایی بسیار پیچیده و مبتنی بر منافع گروهی و جناحی شده که طی آن گروه‌ها و جناح‌های مختلف برای افزایش قدرت، کسب جایگاه بالاتر و حداکثرسازی نفوذ خود به روش‌های گوناگون اعم از تعامل، رقابت و تقابل اقدام می‌کنند. بطور طبیعی جناح‌بندی‌ها و بازی‌های قدرت در دولت به عنوان منبع اصلی قدرت در سیستم سیاسی ریاست‌جمهوری روسیه نمود بیشتری دارد. این دسته‌بندی‌های سیاسی اغلب به شکل چانه‌زنی و رقابت‌ میان وزارتخانه‌ها، نهادها و ارگان‌های مختلف بروز می‌یابد و تأثیر مستقیم و حائز تأملی بر سیاست‌سازی‌‌های داخلی و خارجی دارد.

رقابت طیف‌های قدرت در کرملین به نحوی است که حتی برخی تحلیل‌گران با اشاره به ظهور ناگهانی پوتین در صحنة سیاسی، عدم تعلق او به «محفل داخلی» یلتسین و طی سریع مراتب قدرت توسط او از «هیچ‌کجا» معتقدند گروه‌هایی در به قدرت رساندن او نقش ایفا کرده و در سال‌های ریاست‌جمهوری او نیز بر روند تصمیم‌سازی‌ها نفوذ مؤثر ایفا کرده‌ و می‌کنند. به همین واسطه آنها انتخابات اسفند 1378 (مارس 2000) را نه انتخاب رئیس‌‌جمهور جدید، بلکه «تاج‌گذاری» پوتینِ «انتخابی» می‌دانند. این وضعیت به نحوی بود که یوگنی آلباتس در نشریة نووایا گازیتا نوشت؛ «پوتین نمی‌تواند بطور مستقل اولویت‌های دولت خود را انتخاب کند و نمی‌تواند عروسک خیمه‌شب‌بازی گروه‌های لابی حاضر در کرملین نباشد».[1] 

دیمیتری پینسکر نیز مه 2000 در نشریة ایتوگی پوتین را «عروسک خیمه‌شب‌بازی در دستان مکّار بازیگردان‌های کرملین» نامید.[2] هر چند در این ادعاها اغراق‌های زیادی وجود دارد، اما به عقیدة تحلیل‌گران به ویژه در سال اول ریاست‌جمهوری پوتین طیف‌های مختلف در دولت او حضور داشتند و به اعمال تأثیر مؤثر بر روند‌ها برای تأمین منافع خود اقدام می‌کردند.[3] برخی از این طیف‌ها در حال حاضر نیز در دولت پوتین حضور دارند، اما به واسطة تثبیت موقعیت پوتین نفوذ آنها توسط او بسیار محدود و کنترل شده است. هر چند در تحلیل‌های مختلف از وجود دو تا ده طیف مختلف در کرملین نام برده می‌شود، اما در نوشتار حاضر سه طیف‌ عمده و دیدگاه‌های آنها به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

اولیگارش‌ها
مهمترین جناح قدرت در ابتدای دولت پوتین وابستگان به «خانوادة» یلتسین[4] و اولیگارش‌هایی بودند که به عقیدة برخی تحلیل‌گران به عنوان بازماندگان دولت یلتسین، به رهبری الکساندر والوشین (رئیس نهاد ریاست‌جمهوری یلتسین و پوتین تا سال 1382 (2003)) و باریس برزفسکی در به قدرت رساندن پوتین نقش اساسی ایفا و در دور اول ریاست جمهوری او در دولت حضور و نفوذ مؤثر داشتند. عمده‌ترین گروه‌های ذی‌نفوذ روسیه مراکز قدرت اقتصادی و رسانه‌ای این کشور هستند که عموماً تحت عنوان اولیگارش‌ها از آنها یاد می‌شود.[5] 

روسیه از ابتدای دهة 70 (90 م) همگام با جریان اقتصاد بین‌الملل و با هدف ایجاد اقتصاد بازار آزاد خصوصی‌سازی‌ و آزادسازی گسترده در بخش‌های مختلف اقتصاد این کشور را در دستورکار خود قرار داد. عمده‌ترین تمرکز برنامه‌های خصوصی‌سازی در بخش گاز، نفت و فلزات بود. اصلاحات اقتصادی و طرح‌های خصوصی‌سازی دارای آنچنان نواقص بود که راه را برای هرگونه سودجویی باز می‌گذاشت. شرکت‌هایی که وارد این بخش‌ شدند، به طور خیره‌کننده‌ و در مدت کوتاهی به ثروت‌های بسیار هنگفتی دست یافتند.[6] 

اردیبهشت 1383 (مه 2004) نشریة «فُربس» طی گزارشی اسامی 36 نفر از اولیگارش‌های روسیه را که حداقل یک میلیارد دلار ثروت داشتند منتشر کرد که خادُرکفسکی با 15 میلیارد دلار ثروت در صدر این لیست قرار داشت. در ظاهر این آمار نشاندهندة موفقیت اقتصاد بازار و قدرت‌یابی بخش خصوصی در اقتصاد روسیه بود، اما واقع امر حاکی از شکل‌گیری اقتصاد سایه و غیرقانونی طی دوران خصوصی‌سازی بود.[7] بر اساس برخی تحلیل‌ها 50 درصد اقتصاد روسیه در دهة 70 (90 م) در اختیار 7 بانکداران معروف این کشور بود. خادُرکفسکی در مصاحبه‌ای در سال 1376 (1997) این فضا را اینگونه توصیف کرد؛ «سیاست پرمنفعت‌ترین زمینة اقتصادی در روسیه است».[8]  برخی تحلیل‌گران به واسطة همین تحولات اقتصاد دهة 70 (90 م) روسیه را «سرمایه‌داری اولیگارشی» می‌نامند.[9]
 
وابستگان به اولیگارش‌ها در دور اول ریاست‌جمهوری پوتین در دولت او حضور و نفوذ مؤثر داشتند. به عنوان مثال نهاد ریاست‌جمهوری پوتین در دور اول ریاست‌جمهوری او همچنان در کنترل دوست نزدیک برزفسکی یعنی والوشین بود، نخست‌وزیر او میخائیل کاسیانف و سرگئی شویگو (وزیر موقعیت‌های اضطراری) و نیکلای آکسِنِنکو (وزیر  راه‌آهن) دو وزیر متنفذ او نیز روابط نزدیکی با «خانوادة» یلتسین از جمله برزفسکی و الکساندر ماموت داشتند.[10] برخی تحلیل‌گران با توجه به عملکرد و تأثیر مستقیم والوشین بر برخی تصمیمات مهم او را «عالیجناب خاکستری»[11] کرملین و واسطة میان دولت پوتین و اولیگارش‌های دورة یلتسین می‌دانستند.

او در زمان ریاست خود بر نهاد ریاست‌جمهوری بطور غیررسمی پس از رئیس‌جمهور و حتی قبل از نخست‌وزیر دومین فرد مهم ساختار سیاسی روسیه بود و در ایجاد حزب اتّحاد روسیه و همچنین حزب روسیة متحد نقش مهمی به عهده داشت. قدرت و نفوذ او به حدی بود که گورباچف او را یکی از سه نفری می‌دانست که در به قدرت رساندن پوتین نقش اساسی ایفا کرده بودند.[12] بسیاری استعفای والوشین و بازداشت خادُرکفسکی را ناشی از قدرت‌یابی فزایندة «سیلاویک»ها در ساختار سیاسی و دولت پوتین و شکست «خانوادة» یلتسین از آنها در مبارزة قدرت می‌دانند و این شکست را پایان اعمال نفوذ این طیف بر سیاست‌گذاری‌ها و خاتمة دورة یلتسین ارزیابی می‌کنند. به اعتقاد آنها استعفای والوشین در مهر 1382 (اکتبر 2003) مهمترین تحول در ساختار سیاسی روسیه از یلتسین تا پوتین، خاتمة جنگ قدرت بین اولیگارش‌ها و «سیلاویک»ها با پیروزی سلاح («سیلاویک»ها) بر پول (اولیگارش‌ها) بود.[13]

«سیلاویک»ها[14]
طیف دوم و قدرتمند حاضر در دولت پوتین «سیلاویک»ها هستند. واژة «سیلاویک»ها برگرفته از عبارت روسی «سیلوویی استروکتوری»[15] به معنای «ساختارهای قدرت» (عمدتاً وزارتخانه‌های کشور و دفاع و ادارات امنیتی) است و عمدتاً به افراد فعال فعلی و قبلی در این نهادها اطلاق می‌شود.[16] اعضاء این طیف پُست‌های مهمی را در ساختار سیاسی اعم از دولت، مجلسین، احزاب، مناطق در اختیار گرفته و در سطح گسترده‌ای در ساختارهای اقتصادی نفوذ کرده‌اند. برخی معتقدند با شکست اولیگارش‌های دورة یلتسین از «سیلاویک»ها و ورود گستردة این طیف به ساختارهای اقتصادی طبقة جدیدی تحت عنوان «سیلاوارش‌ها»[17] شکل گرفته است.[18] 

این افراد به اصول دموکراتیک اعتقادی ندارند و راه‌حل مشکلات را در ایجاد دولتی قدرتمند می‌دانند. به عقیدة کریشتانوفسکایا «سیلاویک»ها تصور می‌کنند دموکراسی افسانة اشباح است. آنها معتقدند نه در روسیه و نه در اروپا دموکراسی وجود ندارد و همه چیز با نفت و سلاح‌های اتمی مرتبط است.[19]
 
قدرت‌یابی این طیف در دولت پوتین با ورود ویکتور ایوانف و ایگور سِچین به نهاد ریاست‌جمهوری آغاز و با تقویت نهادهای قدرت از جمله ادارة امنیت فدرال (اف اس ب)[20] و ادارة اطلاعات خارجی (اس وی آر)[21] جایگاه آنها هر چه بیشتر تحکیم و تثبیت شد. اُلگا کریشتانوفسکایا جامعه‌شناس معروف روسیه معتقد است؛ حدود 25 درصد نخبگان حاکم در روسیه به این طیف اختصاص دارند. آنها 34 درصد پُست‌های اصلیِ دولت و حدود 18 درصد کرسی‌های مجلسین را در اختیار گرفته‌اند و بسیاری از معاونان و فرمانداران مناطق نیز به این طیف تعلق دارند. 

به اعتقاد او در دورة پوتین حضور «سیلاویک»ها در ساختار سیاسی روسیه نسبت به دهة 60 (80 م) افزایش دوازده برابری داشته، به این نحو که در دورة گورباچف این افراد تنها 8/4 درصد پُست‌های مهم دولتی را در اختیار داشتند، در حالیکه در دورة  پوتین با تمرکز آنها در «حلقة داخلیِ» او این رقم به 3/58 درصد رسیده است.[22]

«قدرت طلبان» در دو گروه عمده بصورت فعال در سیاست داخلی و خارجی حضور و نفوذ دارند. ویکتور ایوانف، نیکلای پاتروشف (رئیس «اف اس ب»)، سرگئی پوگاچف (بانک‌دار بزرگ روسیه) و سرگئی باگدانچیکف (رئیس شرکت نفتی روس‌نفت) به رهبری ایگور سچین (متنفذترین فرد این گروه) چهره‌های شاخص گروه اول و سیاست داخلی «سیلاویک»ها هستند. در گروه دوم و در حوزة سیاست خارجی افرادی از جمله لبدوف (رئیس «اس وی آر»)، پریخودکا (مشاور سیاست خارجی پوتین در نهاد ریاست‌جمهوری) و یوری بالیوفسکی (رئیس ستاد مشترک ارتش) به رهبری سرگئی ایوانف (متنفذترین فرد این گروه) حضور دارند. این گروه نسبت به گروه اول از انسجام کمتری برخوردار است و از پوتین و سرگئی ایوانف نیز تابعیت بیشتری دارد.[23] 

به نظر می‌رسد پوتین بیشتر برای مقابله با نفوذ طیف اول به استفاده از «سیلاویک»ها در دولت خود متمایل شده است. حضور آنها در دولت با تقویت رویکرد‌های اقتدارگرایانة، اعمال عمودی قدرت و اجرای سلسله‌مراتبی دستورات را تسهیل کرده است. به اظهار برخی بیشتر اطلاعات و دانسته‌های پوتین از مسائل داخلی و بین‌المللی از سوی نهادهای امنیتی وابسته به همین طیف در اختیار او قرار می‌گیرد و منشأ بسیاری از تصمیمات سیاست داخلی و خارجی او نیز متأثر از ورودی‌هایی است که از این جناح دولت وارد فرآیند تصمیم‌سازی می‌شود.[24] 

در همین رابطه ژانویة 2002 آلکسی موکین طی مقاله‌ای به لیستی 12 نفری از مشاوران نزدیک پوتین اشاره کرد که شش نفر از آنها متعلق به جناح «سیلاویک»ها بودند و از ابتدای ریاست‌جمهوری پوتین در محفل داخلی او که تصمیمات مهم سیاست داخلی و خارجی در آن انجام می‌گرفت حضور و نفوذ داشتند.[25]

سیاست خارجی «سیلاویک»ها سنتزی از نظریة «دژ روسیه»[26] و «مثلث راهبردی» متشکل از مسکو، پکن و دهلی (و در سطحی وسیع‌تر با برزیل) است. این نظریة به ویژه از اواخر دهة 70 (90 م) و پس از جنگ یوگسلاوی و متأثر از نظریة نظام چندقطبی پریماکف مورد توجه «سیلاویک»ها قرار گرفت. نکتة حائز توجه در این دو مفهوم («دژ روسیه» با بار تدافعی و«مثلث راهبردی» با بار تهاجمی) روحیة ضدغربی و به ویژه ضدامریکایی آنها است. تحلیل گران تحولات حادث شده در سیاست خارجی روسیه از سال 1385 (2006) را ناشی از تغییر حناح‌بندی‌های دولت پوتین و تثبیت و تسلط جناح «سیلاویک»ها در دولت او ارزیابی می‌کنند. 

طی این تحولات ویژگی‌هایی از سنتز سیاست خارجی «سیلاویک»ها با تقویت سمت شرقی و رکود سمت‌ غربی سیاست خارجی روسیه عملی شد.[27] پوتین بهمن 1386 (15 فوریة 2007) سرگئی ایوانف را به عنوان معاون نخست‌وزیر برگزید که این اقدام او به عقیدة نمتسف گامی در جهت تقویت «سیلاویک»های کرملین و ضربه‌ای به مدودف و جناح لیبرال بود و تأثیر «سیلاویک»ها را بر فرآیند تصمیم‌سازی‌ها نسبت به جناح لیبرال بطور قبل ملاحظه‌ای افزایش داد.[28]
 
لیبرال‌ها
طیف سوم در دولت پوتین «لیبرال‌ها» هستند که بخش دیگری از پُست‌ها را در ساختار سیاسی و در دولت پوتین در اختیار گرفته‌اند. افراد متنفذ این طیف اقتصاد‌دانان و فعالان اقتصادی هستند، عمدتاً در ساختارهای اقتصادی حضور دارند و از سوی پوتین برای انجام اصلاحات و پیشبرد توسعة اقتصادی بکار گرفته شده‌اند. این گروه به واسطة دیدگاه‌های لیبرال خود به سیاست‌های اقتصادی که البته با تأکید بر نقش پررنگ‌تر دولت در حوزة اقتصاد متفاوت از دیدگاه‌های لیبرال‌های اقتصادی غربی است به عنوان لیبرال شناخته می‌شوند. 

دیمیتری مدودف (معاون سابق رئیس جمهور، رئیس سابق نهاد ریاست‌جمهوری و رئیس هیئت مدیره شرکت گازپروم) رهبر و ولادیسلاو سورکف (معاون اول رئیس نهاد ریاست‌جمهوری)، دیمیتری کوزاک (نمایندة ویژة رئیس جمهور در ناحیة جنوب)، الکسی میلر (رئیس شرکت گازپروم)، گرمان گرف (وزیر توسعة اقتصادی) و آلکسی کودرین (وزیر دارائی) سایر اعضاء این طیف هستند. اعضای این طیف وابسته به مراکز قدرت اقتصادی و تجاری هستند و تسلط آنها بر شرکت معظم گازپروم نفوذ زیادی به آنها در اعمال تأثیر بر تصمیم‌سازی‌ها به ویژه در اقتصاد خارجی داده است.[29] 

لیبرال‌ها از نظر اقتصادی اتحادیة اروپا و امریکا را شرکای اصلی روسیه و روسیه را جزئی از فضای سیاسی - اقتصادی غرب می‌دانند، اما این مسئله از نظر آنها به معنای تابعیت روسیه از غرب نیست. آنها به مفهوم دموکراسی حاکمیتی را که بر اساس آن این نخبگان هستند که مسئولیت مدیریت امور کشور را به عهده می‌گیرند، اعتقاد خاص دارند.[30] در یک ارزیابی کلی این طیف ضعیف‌ترین جناح کرملین هستند که به طور حاشیه‌ای در سیاست‌های غیرراهبردی و عمدتاً اقتصادی نقش ایفا می‌کنند و حتی به عقیدة برخی در سیاست‌های کلان اقتصادی نفوذ «سیلاویک»های کرملین از این طیف نیز بیشتر است.

پوتین برای اتخاذ تصمیمات و مدیریت امور داخلی و خارجی کشور سه حلقة مشورتی دارد که «سیلاویک»ها و لیبرال‌ها با توجه به دامنة نفوذ خود با حضور در این حلقه‌ها به اعمال تأثیر بر تصمیم‌سازی‌ها اقدام می‌کنند. پوتین به طور رسمی و مرتب شنبه‌ها و دوشنبه‌های هر هفته با وزرا، معاونین و مشاورین خود جلسه دارد. جلسة دوشنبه‌های پوتین با اعضاء دولت در دفتری در کرملین و با حضور اعضاء اصلی نهاد ریاست‌جمهوری[31] انجام می‌شود و اخبار این جلسات بطور رسمی از منابع خبری پخش می‌شود. در این جلسات برخی وزراء از جمله وزیر منابع طبیعی و وزیر حمل و نقل همیشه حضور ندارند، اما برخی مقامات نهاد ریاست‌جمهوری از جمله مدودف، سچین معمولاً همیشه حاضر هستند. 

جلسات شنبه‌های پوتین حالت رسمی ندارد و معمولاً تعداد افراد شرکت کننده در این جلسات از هشت نفر تجاوز نمی‌کند. این جلسات با حضور رؤسا و مقامات ساختارهای قدرت از جمله وزارتخانه‌های دفاع، امور خارجه و کشور، رؤسای «اف اس ب» و «اس وی آر»، دبیر شورای امنیت، نخست‌وزیر و رئیس و برخی اعضاء نهاد ریاست‌جمهوری تشکیل می‌شود. مطبوعات روسیه از این جلسات به عنوان جلسة شورای امنیت یاد می‌کنند.[32] در این جلسات معمولاً ویکتور ایوانف (دستیار پوتین در نهاد ریاست‌جمهوری)، سچین و ولادیمیر اُستینف (دادستان کل روسیه) نیز حضور دارند. تحلیل‌گران معتقدند بسیاری از موضوعات مهم و راهبردی در سیاست داخلی، خارجی و امنیتی در این جلسات مورد بحث قرار می‌گیرد و تصمیمات مقتضی نیز در همین جلسات اتخاذ می‌شود. اخبار این جلسات نیز بصورت کلی در اختیار رسانه‌های گروهی قرار می‌گیرد.[33]

جلسة سوم که از آن به عنوان «محفل داخلی»[34] پوتین یاد می‌شود، با حضور نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین دوستان او در دفتر شخصی وی در کرملین انجام می‌شود و اخبار مربوط به زمان، اعضاء و محتوای این جلسات در اختیار رسانه‌ها قرار نمی‌گیرد. این جلسات معمولاً با حضور شخص پوتین، سرگئی ایوانف، مدودف، سچین، ویکتور چرکِسف (رئیس ادارة موارد مخدر فدرال)، کوزاک، ولادیمیر کوژین، گِرف و گئورگی پالتاوچنکو (نمایندة رئیس‌جمهور در ناحیة مرکزی) تشکیل می‌شود. 

در این بین فرادکف، مدودف، سرگئی ایوانف، لاورف، نورگالیف و سچین معمولاً همیشه در جلسات اول و دوم و سرگئی ایوانف و مدودف در هر سه جلسه حضور دارند. این دو از جمله نزدیک‌ترین افراد به پوتین هستند که معمولاً در کلیة مسائل مهم طرف مشورت او قرار می‌گیرند.[35] آلکسی موخین دی 1381 (ژانویة 2002) طی مقاله‌ای به لیستی دوازده‌ نفری از مشاوران نزدیک پوتین در حلقة داخلی او اشاره کرد که شش نفر از آنها متعلق به طیف «سیلاویک»های کرملین بودند.[36]

نتیجه‌گیری
رقابت‌های جناحی و گروهی در دولت پوتین فرآیندهای نهادی در دولت او را با مشکل عدم تفکیک مسئولیت‌ها، حوزة وظایف و تکریم شایسته‌سالاری مواجه کرده است. به نحوی که در دورة پوتین به واسطة برتری جناح «سیلاویک»ها و افراد متنفذ آن موقعیت و جایگاه نهادهای رسمی و مسئول در حوزه‌های مختلف به نحو محسوسی کاهش یافته، امکان ابتکار از آنها سلب شده و صرفاً به اجرای سیاست‌های تعیین شده از سوی پوتین و این طیف محدود شده‌اند‌. بر همین اساس مهمترین اشکال نفوذ «سیلاویک»ها در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی عدم تخصص آنها در این حوزه‌ها است که به نظر می‌رسد این امر در بلندمدت ساختارهای مذکور را با مشکلات عدیده مواجه کند.

تسلط «سیلاویک»ها تکثّرگرایی در ساختارهای سیاسی را کاهش داده و بستر لازم برای جذب ورودی از مجاری مختلف و لحاظ کردن منافع تمام گروه‌ها در تصمیم‌سازی‌ها را محدود کرده است. در این فضا نهادهای مسئول انگیزة بایسته برای تقویت توانمندی‌های سازمانی و افزایش ظرفیت‌های اقدام خود را نیافته و به نظر می‌رسد این امر موجب آن خواهد شد که روندهای نهادی در دولت هر چه بیشتر در معرض تمایلات اقتدارگرایانة یک‌سونگر گروهی و جناحی و در نتیجه بی‌ثباتی قرار گیرد.

پانوشت ها
[3]. پینسکر در دسامیر 2001 اعتراف کرد که پوتین علی‌رغم اینکه هنوز از فشار گروه‌های ذی‌‌نفوذ کرملین خارج نشده، اما نشانه‌هایی از اقدام و تفکر مستقل در رفتار او قابل ارزیابی است. شوتسووا نیز در دسامبر 2002 نوشت؛ «من تا قبل از پاییز 2001 پوتین را فردی کاملاً ناتوان در اعمال یک رهبری مستقل می‌دانستم. او در خصوص برخی موضوعات با تأخیر و یا اصلاً موضعگیری نمی‌کرد، اما این وضعیت بعد از سپتامبر تغییر کرد. او به دکترین نظام چندقطبی پریماکف خاتمه داد و باب جدیدی را در روابط روسیه و جهان باز کرد». 
[4]. خانم لیلیا شوتسووا در کتاب خود (روسیة پوتین) از تاتیانا دواچنکو (دختر یلتسین)، والنتین یوماشف (همسر تاتیانا)، الکساندر والوشین (رئیس نهاد ریاست جمهوری یلتسین)، رومان آبراموویچ (اولیگارش اقتصادی) و باریس برزفسکی (اولیگارش رسانه‌ای و اقتصادی و رهبر این گروه) به عنوان اعضای اصلی خانوادة یلتسین نام می‌برد.
[5]. از نظر برخی تحلیل‌گران از آنجائیکه این گروه‌ها باثبات و منسجم نیستند، ویژگی اولیگارش را نداشته و از این جهت بکارگیری واژة «گروه‌ و اشخاص متنفذ» را برای اسناد به آنها مناسب‌تر می‌دانند. 
[6]. از سال 1375 تا 1380 (1996 تا 2001) سود و بهره‌وری سه شرکت بزرگ در اختیار اولیگارش‌ها از جمله یوکوس، سیب‌‌ نفت و نوریلسک به ترتیب 36، 10 و 5 برابر شد. ارزش بازارهای سهام آنها هم ترقی کرد و سهام یوکوس و سیب نفت بیش از 30 برابر شد. هر چند به نظر می‌رسد که آنها در راستای اهداف دولت عمل می‌کنند، اما در عمل با اعلام پیشنهادهای صوری تمام مزایده‌ها را به نفع خود به پایان بردند. به همین روال، خادورکفسکی توانست تنها با 310 میلیون دلار 78 درصد از سهام شرکت «یوکوس» که دارایی آن بالغ بر 5 میلیون دلار بود را بدست آورد. برزفسکی نیز تنها  با 100 میلیون دلار مالکیت بخش اعظم شرکت «سیب‌ نفت»  با دارایی 2 میلیارد دلار را از آن خود کرد. 
[11]. gray eminence
[12]. به عقیدة گورباچف سه نفر؛ تاتیانا دیاچنگو) دختر یلتسین)، باریس برزفسکی و الکساندر والوشین پوتین را به قدرت رساندند. او هدف اصلی این افراد را حمایت از خانوادة یلتسین در دولت بعدی می‌داند. برزفسکی خود نیز طی مقاله‌ای به این نکته اشاره می‌کند؛ "من در انتخاب ولادیمیر پوتین به عنوان جانشین یلتسین شرکت داشتم. با توجه به وجود ساختارهایى مانند کا.گ.ب و مافیاهایى که امروز بر روسیه حکومت مى‌کنند و کنترل نظام قضایى کشور را در اختیار دارند، مى‌توان پذیرفت که یلتسین شخصاً قصد داشته جانشین خود را انتخاب کند تا از پیگردهاى قضایى در امان بماند، اما ما که پوتین را انتخاب کردیم، مسئولیت داشتیم فردى را بیابیم که قادر به ادامه اصلاحات آغاز شده توسط یلتسین باشد و نه کسى که رئیس‌جمهور قبلى و خانواده‌‌اش را تحت پی‌گرد قرار دهد". 
[14]. Siloviki
[15]. silovye struktury
[17]. Silovarshs
[18]. در این خصوص می‌توان به این موارد اشاره کرد؛ ایگور سچین رئیس هیئت مدیرة شرکت نفتی روس‌نفت، ویکتور ایوانف رئیس هیئت مدیرة شرکت Almaz – Antei بزرگ‌ترین شرکت تولید کنندة تجهیزات دفاعی ضدهواپیما در روسیه و الکساندر ژوکف رئیس هیئت مدیرة راه‌آهن و سرگئی چزُف رئیس شرکت تسلیحاتی انحصاری دولتی روس‌بارون‌اکسپورت. ب

نویسنده: علیرضا نوری
منبع: دیپلماتیک همشهری، نیمة مهر 1386، شماره 2(18)، صص 27-24.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد