چکیده
جامعة اقتصادی یورآسیا از جمله نهادهای منطقهای حوزة شوروی است که در مدت کوتاه عضویت ازبکستان در آن، هیچگاه «حس جامعه بودن» را برای آن متبادر نکرد و این کشور در نهایت با اسناد به برآورده نشدن انتظارات خود، تصمیم به خروج از آن گرفت. التفات به «منافع نسبی» در روند تعاملی با قزاقستان، با پیشذهنیت بودن در فرآگرد رقابتی با این کشور و تسلط رویکرد «پاندولی» در سیاستگذاری خارجی ازبکستان، مترتب بر انتخاب بین روسیه یا غرب از جمله متغیرهای اصلی دخیل در تصمیم تاشکند برای خروج از این سازمان است که در نوشتار حاضر به چرایی و چگونگی تأثیر آنها پرداخته خواهد شد.
مقدمه
هرچند کشورهای حوزة شوروی ناتوان از تأمین منفردانة منافع در دورة پس از فروپاشی و با سودای تحقق بهینهتر مطلوبیتها به ایجاد نهادهای منطقهای مختلف مبادرت کردند، اما از همان آغاز مشخص بود که بسیاری از این نهادها با تعریف حداقلی از همگرایی که طی آن کشورها ضمن امتناع از پیگیری منفردانة منافع و احالة برخی اختیارات حاکمیتی به نهادی فراملی، به تأمین جمعی منافع اقدام میکنند، ناهمساز است. ناکارآمدی عملی این نهادها که بدون التفات به پیشنیازهای ضرور شکل گرفتند مؤیدی بر این مدعا است.
جامعة اقتصادی یورآسیا از جملة این نهادها است که در سال 1379 پایهگذاری، در سال 1380 به طور رسمی فعالیت خود را آغاز و ایجاد نظام تجارت آزاد از طریق هماهنگ کردن سیاستهای گمرکی با تعیین تعرفهها و قیمتهای مشترک و تدوین سیاست بازرگانی خارجی واحد میان اعضاء (روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، بلاروس و ازبکستان) را هدفگذاری کرد.[1]
سراسر دورة عضویت ازبکستان در این سازمان که عملاً از سال 1385 آغاز شد با چالشهایی برای این کشور و سایر اعضاء همراه بود. مقامات ازبک در طول عضویت تاشکند در این سازمان به تکرار ضمن به نقد کشیدن کارآمدی آن[2]، خواهان اتخاذ تدابیری برای افزایش بهرهدهی این سازمان از جمله ادغام آن با سازمان پیمان امنیت جمعی[3] شدند، که مورد التفات سایر اعضاء قرار نگرفت.[4] تکرار این نارضایتیها به آن منتهی شد که این کشور 24 مهر 1387 ضمن انتقاد از عدم عنایت بایسته سایر اعضاء به ملاحظات آن در سیاستگذاریها و با تأکید بر ناکارآمدی این سازمان در تأمین منافع تاشکند، قصد تعلیق عضویت خود را به اطلاع اعضاء برساند[5] که در ادامه به قدر توان به دو اسباب مهمتر و پیامدهای تالی این تحول پرداخته خواهد شد.
هژمونیطلبی منطقهای
ازبکستان حسب سنت تاریخی- سیاسی جاری در منطقة آسیای مرکزی که ریشة آن به دوره قبل از شوروی باز میگردد خود را در یک فرآگرد مستمر رقابتی با قزاقستان برای رهبری این منطقه میبیند و مرور رفتارهای این کشور گواه آن است که هیچ روندی از جمله در قالب نهادهای منطقهای که منتهی به برتری آستانه شود را برنمیتابد.[6] این موضوع از سویی به تعریف تاشکند از مفهوم حاکمیت باز میگردد. هرچند ارائة تعریفی منعطف از حاکمیت یکی از پیشضرورهای اصلی جاری شدن روندهای همگرایانه است، اما مرور تجربه مؤید آن است که ازبکستان همواره به متصلبترین وجه به تعریف حاکمیت خود مبادرت ورزیده که به نظر میرسد همین مسئله از مهمترین مؤلفههای عدم توفیق این کشور در روندهای همکاریجویانة خارجی از جمله با سازمانهای منطقهای چون جامعة اقتصادی یورآسیا باشد.
شایان ذکر است که اسلام کریموف، رئیس جمهور ازبکستان طی نامهای به کمیتة ادغام[7] این سازمان، موازی بودن کارویژههای آن با برخی سازمانهای منطقهای دیگر از جمله سازمان کشورهای مستقل همسود (سیآیاس)[8] و سازمان پیمان امنیت جمعی که تاشکند عضویت آنها را نیز حائز است و اختلاف دیدگاه میان اعضاء به ویژه در باب ایجاد اتحادیة گمرکی[9] را دو دلیل اصلی خروج تاشکند از این سازمان عنوان کرده است.[10]
هرچند در این توجیحات، عناصری از واقعیت از جمله خودمداریهای مسکو و همراهی آستانه و مینسک با آن مشهود و قابل تأیید است[11]، اما از منظری دیگر این دو دلیل میتواند مؤیدی بر مدعاهای بازگفته مبنی بر تعریف سختانگارانة تاشکند از مفهوم حاکمیت از یک سو و عدم توان آن به تحمل تحصیل منافع بیشتر از سوی آستانه (به پشتوانة مسکو) در روندهای تعاملی در چهارچوب این سازمان باشد. این همان مفهوم «منافع نسبی» در نظریة نوواقعگرایی است که از آن به عنوان یکی از موانع مهم شکلگیری و استمرار روندهای همگرایانه یاد میشود.
به عبارتی ازبکستان با پیشذهنیت رقابت با قزاقستان برای کسب هژمونی منطقة آسیای مرکزی، همواره به این مهم میاندیشد که در فرآگردهای تعاملی با این کشور کدام یک منافع بیشتری کسب میکند. لذا زمانی که احساس میکند تحصیل منافع از سوی رقیب بر این کشور فزونی یافته، به قطع تعامل مبادرت میورزد که به نظر میرسد اقدام آن به خروج از جامعة اقتصادی یورآسیا در همین راستا قابل ارزیابی باشد.
سیاست خارجی «پاندولی»
هرچند در برخی منابع از نحوة رفتاری ازبکستان در محیط خارجی زیر عنوان سیاست خارجی «چندبرداری» یاد میشود که مشابه آن را قزاقستان و تا حدودی قرقیزستان نیز عملیاتی کرده و بر اساس آن در تعامل با روسیه و غرب ایجاد توازنی بهینه مطمح نظر قرار میگیرد، اما به نظر میرسد توصیف سیاست خارجی تاشکند زیر عنوان «چندبرداری» خالی از اشکال نباشد و یا دستکم مهارت به کارگرفته شده در آن کمتر از مورد قزاقستان باشد.
مرور روندها گواه آن است که آستانه در رویکرد چندبرداری خود با حفظ اصل توازن، تا حد امکان به آستانة تحمل روسیه و غرب التفات بایسته را مبذول داشته، حال آنکه رفتارهای تاشکند مؤید حرکت «پاندولیِ» مستمر آن به سوی روسیه و یا غرب، مترتب بر حداکثرسازی روابط با یک طرف و همزمان حداقلسازی روابط با طرف دیگر است که همواره اسباب ناراحتی یکی از طرفین را باعث شده است. با این ملاحظه تغییر چندبارة سمتگیریهای کلان سیاست خارجی ازبکستان خلال دورة پس از شوروی را میتوان ناشی از تسلط این رویکرد دانست.
روسیهگرایی این کشور تا قبل از حوادث 20 شهریور 1380 (11 سپتامبر 2001)، غربگرایی پس از این حوادث و روسیهگرایی مجدد پس از حوادث اندیجان در سال 1384 به تبع انتقادها و تحریمهای غرب از جمله نوسانات کلان سیاست خارجی تاشکند است. در بُعد منطقهگرایی نیز عضویت، خروج و الحاق مجدد ازبکستان به سازمان پیمان امنیت جمعی، عضویت و خروج از اتحادیة گووام[12]، عضویت در کمیتة انرژی اتمی یورآسیا[13] بدون پذیرش شرایط تعهدآمیز آن و عضویت با تأخیر این کشور در سازمان شانگهای نمودهای ملموس دیگری از حرکت «پاندولی» در سیاست خارجی ازبکستان است.
مرور شرایط اخیر در سیاست خارجی این کشور از جمله رفع تحریمهای سیاسی و اقتصادی امریکا و اتحادیة اروپا از آن که پس از تحولات اندیجان جاری شده بودند[14] و واکنش مثبت دولتمردان ازبکستان به این تحول که به شکل شائبههای مبنی بر بازگشایی مجدد پایگاه هوایی امریکا در خانآباد نمود یافت، حکایت از آن دارد که سیاستمداران این کشور «پنجرة فرصتهای غرب» به روی خود را مجدداً باز شده میبینند[15] و مترصد آنند تا بار دیگر، با همان روش «پاندولی»، ضمن دوریگزینی از روسیه به امید مزایایی بیشتر به توسعة روابط با غرب اقدام کند.[16] هم از این رو تصمیم تاشکند به خروج از جامعة اقتصادی یورآسیا را میتوان تالی تغییر در سمتگیری سیاست خارجی این کشور دانست.
جمعبندی
هرچند ازبکستان با موقعیت مرکزی خود در آسیای مرکزی و اقتصاد به نسبه فعال خود میتوانست عضوی مؤثر در پویایی بیشتر جامعة اقتصادی یورآسیا باشد، اما از آنجا که ناسازواریهای این کشور از مؤلفههای اصلی ناکارآمدی و عدم تحقق اهداف این سازمان بود، خروج آن میتواند مطلعی برای تحکیم همکاری میان اعضاء باقیمانده باشد. با التفات به سابقة تنش میان ازبکستان و تاجیکستان و رقابت این کشور با قزاقستان، به نظر میرسد دوشنبه و آستانه نسبت به سایر اعضاء نسبت به این تحول رضامندی بیشتری داشته و این امر را منتهی به بهینهتر شدن تأمین منافع خود بدانند.[17]
افزون بر این، اقدام واگرایانة تاشکند میتواند اسبابی برای تغییر جهت مزیتهای روسی از تاشکند به سایر اعضاء از جمله تاجیکستان و قرقیزستان باشد.[18] در سوی مقابل همان طور که مرور تحولات گواه است، تغییر مکرر سمتگیریها در سیاست خارجی ازبکستان هزینههای مضاعفی را به این کشور تحمیل کرده که به نظر میرسد بکارگیری مهارت دیپلماتیک بهتر و برقراری توازنی بهینهتر بین روسیه و غرب نحوة کارآمدتری برای تأمین منافع این کشور باشد که این امر جز با بازتعریف مشخصتر از منافع ملی میسور نخواهد بود. با این وجود نباید خروج تاشکند از جامعة اقتصادی یورآسیا را به منزلة سمتگیری نهایی آن به سوی غرب فرض کرد، لذا تکرار حرکت «پاندولی» و بازگشت مجدد این کشور به سوی مسکو دور از انتظار نیست.
پینوشتها
[5]. هرچند در بیانة مقامات ازبک بر «تعلیق عضویت» و نه «خروج» تأکید شده، اما با التفات به اینکه چنین وضعیتی در اساسنامة این سازمان پیشبینی نشده، لذا تعلیق عضویت معنایی جز خروج نخواهد داشت.
[7]. Интеграционный комитет
[8]. Союз Независимых Государств (СНГ)
[9]. یک هفته پیش از اعلام خروج ازبکستان، شورای بیندولتی این سازمان پس از اعلام موافقت روسیه، قزاقستان و بلاروس اقدام به تصویب نهایی تشکیل اتحادیة گمرکی این سازمان کرده بود.
[11]. کریموف در اشاره ضمنی به رویکردهای خودمدارانة در این سازمان تأکید کرد؛ «پیشبینی شده بود که کشورهای عضو بدون هیچگونه حق شرط و مجال اعمال تغییر، اساسنامة اتحادیة گمرکی را بپذیرند. این به آن معنا بود که کشورها باید بدون ملاحظة منافع خود به عضویت این اتحادیه در آیند که به طور منطقی قابل پذیرش نبود».
[12]. ازبکستان در سال 1379 در حالی به اتحادیة گووام (متشکل از گرجستان، اکراین، آذربایجان و مولداوی) پیوست که هیچ قرابت سرزمینی با آنها نداشت و جنبة ضدروسی مهمترین شاخصة آن بود.
[13]. EAEC (European Atomic Energy Committee, EURATOM)
[14]. رفع منع گلناره کریموف، دختر اسلام کریموف برای ورود به امریکا و کشورها اتحادیة اروپا که به واسطة مشکلات قضائی اعمال شده بود را نیز میتوان مشوق دیگری از سوی غرب به تاشکند دانست. بر این اساس امکان فعالیت گلناره بر اساس حکم پدرش به عنوان نمایندة ازبکستان در سازمان ملل متحد فرآهم شده است.
[15]. حضور کریماف در نشست سران کشورهای عضو ناتو در بخارست و دیدار وی با جورج بوش، طرح مباحثی پیرامون امکان استفاده ناتو از خاک ازبکستان برای پشتیبانی نظامیان ناتو در افغانستان و پیشنهاد مشارکت گستردهتر تاشکند در فرآیند حل بحران افغانستان بسترهای اخیر نزدیکی بیشتر تاشکند به غرب فرض میشود.
[17]. سرگئی ناروشکین، از مقامات نهاد ریاستجمهوری روسیه در دیدار با مقامات تاجیک، خروج ازبکستان از جامعة اقتصادی یورآسیا را مجال مغتنمی برای پویایی هر چه بیشتر تاجیکستان در این سازمان دانست و زیر شرایط جدید امکان عضویت این کشور در بانک توسعة یورآسیا و اتحادیة گمرکی این سازمان را ممکنتر دانست.
[18]. پس از این تحول بود که مقامات روسیه از تمایل مسکو برای مشارکت در ساخت نیروگاههای برقآبی جدید در تاجیکستان به ویژه نیروگاه روگان و تکمیل نیروگاه سنگ تودة یک خبر دادند. این در حالی است که تاشکند با ساخت هرگونه نیروگاه برقآبی در تاجیکستان به دلیل کاهش ورود آب به ازبکستان مخالف است. ب
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: بولتن اوراسیا، زمستان 1387، شماره 11، صص 22- 18.