علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

تأملی بر تنش لفظی میان ایران و روسیه؛ تقابل «فرض‌های پیشینی» با

تأملی بر تنش لفظی میان ایران و روسیه؛ تقابل «فرض‌های پیشینی» با رویکرد عملگرا

مقدمه
انتقاد بی‌سابقة آقای احمدی‌نژاد از روسیه و رویکرد دوگانة آن نسبت به ایران که گویا ترکیدن بعض ناخرسندی‌های انباشته شده از تعاملات ملال‌آور سال‌های اخیر با روسیه بود و بر همین اساس مورد استقبال گروه‌ها و طیف‌های مختلف داخل قرار گرفت، ضرورت بازاندیشی در نحوة تعاملی با مسکو را به صدر مباحث و تحلیل‌ها برد.   در مقابل، واکنش سخت کرملین به این انتقادات نشان داد که هرچند هنوز در ایران در خصوص چگونگی رفتار‌های خارجی روسیه برداشت دقیقی وجود ندارد، اما روس‌ها در مورد ایران و دولت‌ آقای احمدی‌نژاد به برداشت نهایی رسیده‌اند. اشاره به افراط‌گرایی دولت ایران در سیاست خارجی و عوام‌فریبی در سیاست داخلی نکات قابل تأمل بیانیة کرملین است که به نحوی بی‌سابقه قضاوت صریحی از روندهای داخلی و خارجی ایران به دست داده است. هم‌ از این رو، ضرورت شناخت دقیق‌تر روسیه و سیاست خارجی آن برای بازتنظیم روابط و ایجاد روابطی متعادل‌تر با مسکو بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شود.
  
تنش لفظی بی‌سابقه میان تهران و مسکو
انتقاد بی‌سابقة آقای احمدی‌نژاد از روسیه و رئیس‌جمهور این کشور که به تأکید رویترز بزرگ‌ترین تنش سال‌های اخیر در روابط تهران و مسکو بوده و تالی آن واکنش سخت کرملین و تعبیر این انتقادات به «احساساتی» و «عوام‌فریبانه» بودن، بار دیگر چیستی و چگونگی تعاملات ملال‌‌آور سال‌های اخیر کشورمان با روسیه را در متن تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌ها قرار داد. اما آنچه این تنش لفظی را از انتقادات غیرمستقیم پیشین طرفین از یکدیگر ممتاز می‌کند، سطح، شدت و صراحت آن است. 

در یک سو این اولین باری است که تهران پس از ناخرسندی‌های متعدد از مسکو از جمله در عدم راه‌اندازی به موقع نیروگاه بوشهر، عدم تحویل سامانه‌های اس‌300 و همراهی با امریکا در قطعنامه‌های تحریم شورای امنیت علیه ایران لب به اعتراض آنهم در سطح رئیس‌جمهور و از نوع شدید آن از طرف روس می‌گشاید. در سوی دیگر نیز، هرچند کرملین تا پیش از این از ارزیابی صریح چیستی سیاست داخلی و خارجی دولت ایران احتراز داشت و اشارات آنها به چگونگی روندهای جاری در این دو حوزه به توصیه محدود می‌شد، اما این بار به صراحت و به سختی هر دوی این جنبه‌ها را هدف انتقاد قرار داد.

کرملین طی بیانیه‌ای که از سوی سرگئی‌ پری‌خودکا، دستیار مدویدیف در سیاست خارجی عنوان شد از یک سو با اشاره به وجود خصیصه‌هایی چون «پیش‌بینی‌ناپذیری، افراط‌گرایی سیاسی و عدم شفافیت» در سیاست خارجی دولت ایران، این روندها را غیرقابل پذیرش ارزیابی و نیز با «عوام‌فریبانه» دانستن سخنان آقای احمدی‌نژاد، به ایشان توصیه کرد تا ضمن اصلاح این رویه، تاریخ ایران را بهتر مطالعه کند.

بیشتر رسانه‌های روسیه انتقاد آقای احمدی‌نژاد از روسیه را ناشی از فشار وارده به ایشان در محیط‌های داخلی و خارجی ارزیابی کردند. به عنوان مثال، سایت اینترنتی سْ‌‌لون طی مقاله‌ای در همین رابطه زیر عنوان «احمدی‌نژاد بین دو آتش»، با تأکید بر اینکه ایران طی سال‌های اخیر برای ممانعت از اعمال تحریم‌های شدید علیه خود همواره به روسیه و چین چشم امید داشته، اعلام موافقت این دو کشور (بدون هیچ گونه چانه‌زنی ملموس‌) با پیش‌نویس قطعنامة چهارم تحریم علیه ایران را یکی از اسباب اصلی ناراحتی آقای احمدی‌نژاد از روسیه دانست.

به باور نویسنده، صدور قطعنامة جدید علیه تهران به معنای از دست رفتن دست‌آوردهای احمدی‌نژاد در بیانة تهران، در حالی است که دولت ایران بر روی این بیانیه تبلیغ زیادی کرده و آن را موفقیت مهم خود در عرصة هسته‌ای وانمود کرده است. در این مقاله، با اشاره به اینکه برخی نخبگان و گروه‌های داخلی در ایران نقص مهم بیانیة تهران را عدم وجود تضمین برای عملیاتی شدن آن دانسته‌اند، عدم اجرایی شدن این بیانیه (به تبع صدور قطعنامة جدید علیه تهران) را سبب افزون شدن فشارهای داخلی به آقای احمدی‌نژاد عنوان شده است. لذا، موافقت روسیه با پیش‌نویس قطعنامة چهارم و به تبع آن احتمال اجرایی نشدن بیانیة تهران اسباب ناراحتی و انتقاد آقای احمدی‌نژاد روسیه را فرآهم آورده است.[1]

الکساندر لومانوف طی مقاله‌ای در روزنامة ورمیا نوواستی نیز با تأیید وجود ارتباط بین احتمال عدم اجرایی شدن بیانیة تهران به تبع رأی مثبت مسکو و پکن به قطعنامة چهارم با عصبانیت آقای احمدی‌نژاد، عدم اشارة ایشان به چین حین انتقادات وی به روسیه را نکتة قابل تأمل موضع‌گیری تند ایشان علیه مقامات کرملین می‌داند. به تأکید وی، آقای احمدی‌نژاد در حالی مسکو را هدف انتقادات خود قرار داده که به نظر می رسد مسکو و پکن به یک اندازه در احتمال اجرایی نشدن بیانیة تهران دخیل باشند.[2] در این میان نویسندگانی از جمله پتر گانچاروف[3] نیز بودند که ضمن رد انتقادات آقای احمدی‌نژاد از مسکو، رویکرد «سخاوتمندانة» مسکو نسبت به تهران را یادآور شده و تأکید می‌کنند که تا پیش از این این روسیه بوده که بارها مانع از اعمال تحریم‌های شدید علیه ایران شده است.[4]

در مقابل، بسیاری از نخبگان و رسانه‌های ایران با استقبال از سخنان آقای احمدی‌نژاد، طی مقاله‌ها و نوشتارهای مختلف، ناخرسندی‌های انباشته شده خود از روسیه و رویکرد دوگانة این کشور در قبال تهران را متذکر شده و در پاسخ به «گانچاروف»‌ها بر این مهم تأکید کردند که روسیه در چانه‌زنی با غرب بر سر ایران هیچ‌گاه ملاحظات ایران را مطمح‌نظر نداشته و تنها به «منافع» خود می‌اندیشیده است. به تأکید این عده، چانه‌زنی‌های پیشین و فعلی مسکو با غرب بر سر تهران، نه از سر سخاوت، بلکه برای بازی با کارت ایران جهت امتیاز‌گیری از غرب در سایر حوزه‌ها و زمینه‌ها بوده و ارتباط معناداری در ادعای «لطف‌» به ایران با بی‌مسئولیتی‌های روسیه در قبال تعهدات خود به ایران از جمله در مورد نیروگاه بوشهر، سامانه‌های اس‌300 و رأی مثبت (و نه حتی ممتنع) به سه قعطنامة تحریم علیه ایران وجود ندارد.

آنچه در این اتهام‌پراکنی‌ها بیش از هر چیز جلب توجه می‌کند، عدم شناخت طرفین به یکدیگر به ویژه فقدان نگاه صحیح در طرف ایرانی از روندهای جاری در سیاست خارجی روسیه است. به این اعتبار، در این نوشتار مختصر تلاش خواهد شد تا به حد امکان مؤلفه‌های مؤثر بر چگونگی شکل‌گیری رفتار‌های سیاست خارجی روسیه در قبال ایران تشریح و فقدان رویکرد صحیح تهران به مسکو در قالب تقابل «فرض‌های پیشینی» طرف ایرانی با رویکرد عمل‌گرای طرف روس توضیح داده شود.
 
عمل‌گرایی رویکرد مسلط سیاست خارجی روسیه 
روسیه در دورة پساشوروی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ خود زیر تأثیر تحولات فزایندة منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. این تحولات با ایجاد مجموعه‌ای از تهدیدها و فرصت‌های جدید، این کشور را در عرصة خارجی با ضرورت بازتعریف جایگاه، نقش و اهداف آن روبه‌رو کرده و بر همین اساس، در دوره‌های مختلف راهبردهای مختلفی از سوی نخبگان این کشور برای احیاء جایگاه روسیه در عرصة بین‌الملل تجربه شدند. به این اعتبار، برای شناخت و تحلیل صحیح سیاست خارجی روسیه و از جمله رفتارهای آن در قبال ایران باید بیش از هرچیز گفتمان غالب بر حوزة سیاست‌گذاری خارجی این کشور مورد مداقه قرار گیرد که بر اساس آن رفتارهای خارجی مسکو شکل گرفته و هدایت می‌شوند.

مرور روندهای جاری در سیاست خارجی روسیه از ابتدای به قدرت رسیدن پوتین در سال 1999 تا کنون حاکی از تسلط گفتمانی التقاطی بر این حوزه است. به این معنا که مردان کرملین به‌رغم دهة 1990 و نیز برخلاف دورة شوروی به جای استوار کردن تصمیمات سیاست خارجی بر ایده و یا ایدئولوژی خاص، بر رویکردی پیچیده و مرکب، متشکل از عناصر مثبتِ ایده‌هایِ مختلفِ تجربه شده در دوره‌های پیشین تأکید دارند. 

بر این اساس، گفتمان جاری در سیاست خارجی فعلی روسیه را می‌توان موضعی میانگیر و فصل مشترک نظریه‌های یوروآتلانتیسم، یورآسیانیسم و توازن قوا، ماحصل برداشتی واقع‌‌بینانه از تجربیات سیاست خارجی روسیه در دوره‌های پیشین و برآیندی از درک دقیق‌ترِ (نسبت به قبل) تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی دانست. به بیان آندره ماکاری‌چف،[5] در رویکرد سیاست خارجی روسیه مجالی برای کاربست «فراروایت‌»[6] و ایدئولوژی وجود ندارد و به جای توسل به اصول موهوم ایدئولوژیکی، تفسیر و بازیابی اطلاعات و به تبع آن ابداع ادبیات سیاسی جدید برای ورود این کشور به جامعة بین‌المللِ «کشورهای هنجارمند»[7] مطمح‌نظر جدی‌تر قرار می‌گیرد.[8]

مرور دقیق‌تر رفتارهای سیاست خارجی روسیه طی سال‌های اخیر همچنین نشان دهندة آن است که کرملین برای عملیاتی کردن این گفتمان، رویکرد عمل‌گرایی را برگزیده و همواره اصول آن از جمله تأکید بر اقدام، بازی مثبت با همة طرف‌ها، عدم تقابل‌جویی بی‌حاصل، تأکید بر هویت چندگانه و انعطاف‌پذیر، تمرکز بر سازوکارهای کارآمد، التفات به پیوند ضرور اقتصاد و قدرت، فرصت‌طلبی راهبردی، درک فزایندة رابطة ضعف و نفوذپذیری، ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی، ارجحیت منافع بر ارزش‌ها، تعامل گزینشی، مشارکت در ائتلاف‌های گسترده و «بی‌دردسر»، احترام به هنجارهای بین‌الملل، تقویت نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی و مشارکت فعال در آنها را مورد توجه داشته است.[9]
 
هرچند فرض یک‌دست بودن سیاست خارجی روسیه طی‌ سال‌های اخیر خالی از اشکال نیست و هم‌‌سو با برخی تحلیل‌گران می‌توان این سیاست را از جنبه‌های متفاوت به مقاطع و انواعِ مختلف تقسیم کرد و هرچند در برخی مقاطع رویکرد عمل‌گرایی در این حوزه زیر تأثیر حساسیت زیاد مسائل ژئوپولیتیکی و هویتی از اصول خود منحرف ‌‌شده، اما مرور تمامیت رفتارهای روسیه طی دوره‌های پوتین و مدویدیف گواه التزام عملی این دو به اصول رویکرد عمل‌گرایی است. 

در این بین، می‌توان شش سال ابتدایی ریاست‌جمهوری پوتین را «عمل‌گرایی محافظه‌کار»، دو سال پایانی این دوره را «عمل‌گرایی تهاجمی» و دورة ریاست‌جمهوری مدویدیف را بازگشت به «عمل‌گرایی محافظه‌کار» دانست.[10] با این ملاحظه، هرچند در برخی تحلیل‌ها بر استمرار خصیصة پیش‌بینی‌ناپذیری در سیاست خارجی روسیه تأکید می‌شود، اما با تعمق در رفتارهای خارجی این کشور می‌توان خط سیر نسبتاً مشخصی را مبتنی بر رویکرد عمل‌گرایانه ممتاز کرد. 

هرچند در این مقال مجالِ بررسی مفصل رویکرد عمل‌گرایانه نیست، اما برای فهم بهتر این رویکرد به این بسنده می‌شود که در رویکرد عمل‌گرایانه، حقیقت و سودمندی کاملاًَ درهم آمیخته‌اند و حقیقت همان «مصلحت» تلقی می‌شود. حقیقت «نوعی از سودمندی»، نه متمایز از آن و هم‌رتبه‌ با آن است. «حقیقی» هر چیزی است که به دلایل معلوم و معین ثابت شود که اعتقاد به‌ آن سودمند است. در این نظریه تنها آزمون «حقیقت» آن است که رفتار را بهتر هدایت کرده و بهتر از هر چیز دیگر به تأمین منافع مدد رساند.[11] تأکید مکرر مقامات کرملین بر اینکه «منافع ملی» مهم‌ترین راهنمای سیاست خارجی روسیه است، را می‌توان اصلی متأثر از همین رویکرد سودمندگرایانه دانست.
 
هرچند از عمل‌گرایی در سیاست خارجی روسیه تعاریف مختلفی به عمل آمده، اما بر اساس تعریف ارائه شده، به نظر می‌رسد بسنده‌ترین تعریف از این رویکرد، عنایت واقع‌بینانة مقامات مسکو بر ضرورت التفات به رابطة منطقی بین عینیات از یک سو و منابع و توانمندی‌ها از سوی دیگر باشد. با توجه به ملاحظات مقطعی و کوتاه مدت در روابط خارجی روسیه در سال‌های اخیر با غرب، شرق و جنوب نیز می‌توان ادعا کرد که عمل‌گرایی روسیه روشی کمتر راهبردی و بیشتر تاکتیکی بوده است. با التفات به اینکه در این نوشتار امکان بررسی مفصل عناصر عمل‌گرایی در سیاست خارجی روسیه وجود ندارد، لذا به ایدئولوژی‌زدایی و تعامل گزینشی به عنوان دو عنصر این رویکرد که تا حدودی توضیح‌ دهندة چرایی رفتارهای اخیر این کشور در قبال ایران است، کفایت می‌شود.
 
تقابل «فرض‌های پیشینی» و رویکرد غیرایدئولوژیک در روابط تهران- مسکو
ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی به عنوان یکی از اجزاء اصلی رویکرد عمل‌گرایانة روسیه در سیاست خارجی، یکی از مهم‌ترین تحولاتی است که از دورة پوتین مطمح‌نظر سیاست‌گذاران خارجی این کشور قرار گرفته و آثار آن در تعاملات خارجی مسکو مشهود است (هرچند در مقاطعی نیز زیر تأثیر ذهنیت‌های جنگ سردی، رفتارهای ایدئولوژیکی در سیاست خارجی این کشور نمود آشکار داشته است). با عنایت به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، سیاست‌مدارن کرملین به این درک رسیده‌اند که مواجهه با اصول، قواعد، هنجارها و روندهای فضای سیّال‌ عصر جهانی شدن باید بر کنش و واکنشِ متناسب و کمتر بر ساختارها و ایدئولوژی‌های غیرمنعطف استوار باشد. 

با این ملاحظه، آنها سیاست خارجی روسیه را بر اصول رویکرد عمل‌گرایانه و برخلاف اسلاف خود، نه بر مبانی مبهم ایدئولوژیکی، بلکه بر واقعیات و منافع مشخص استوار کرده‌اند. بر این اساس، تلاش مسکو طی سال‌های اخیر بر این متمرکز بوده تا با هدف کاهش تأثیر ذهنیت‌های ایدئولوژیکی بر فرآیند سیاست‌گذاری خارجی که گاهی خود بصورت هدف در می‌آمدند، بین بلندپروازی‌های معقول، منافع نسبتاً پایدار و منابع موجود تعادلی منطقی برقرار کند. در رویکرد عمل‌گرایانة روسیه هر ذهنیت و دیدگاه، باید به حد کافی از انعطاف برای انطباق و ظرفیتِ بازیابیِ مستمر با شرایطِ بطور فزاینده متغیرِ محیطی برخوردار باشد.

به این اعتبار، به نظر می‌رسد این فراز از سخنان آقای احمدی‌نژاد که؛ «ایران و روسیه دو همسایه هستند و البته به طور طبیعی ما با هم دوست هستیم و دو همسایه نمی‌توانند با هم دوست نباشند»، بیشتر «فرضیه‌ای پیشینی»بوده و با تعاریف جاری از «همسایه» در سیاست خارجی روسیه هم‌خوان نباشد. به عنوان مثال، (صرفه‌نظر از موارد تاریخی) تأملی دقیق‌تر در نوع رابطة تعاملی اخیر مسکو با «همسایگان» خود در خارج نزدیک که نسبت به ایران به روسیه «همسایه‌تر» هستند، حاکی از آن است که روس‌ها جز بر اساس «منافع»، حتی اگر در بلندمدت نیز مزیت آن تضیمن شده نباشد، معیار دیگری برای تعامل مثبت با «همسایه» ندارند. 

جنگ اوت 2008 روسیه با گرجستان که طی آن نیروهای روس در نهایت خشونت تا دروازه‌های تفلیس نیز پیش رفتند، دخالت‌های مستقیم و غیرمستقیم کرملین در براندازی دولت ویکتور یوشنکو و روی کارآمدن ویکتور یانوکوویچ در اکراین و دخالت مستقیم مسکو در تحولات اخیر قدرت در قرقیزستان نمونه‌های روشنی از «همسایه‌مداریِ» خاص روسی است. این موارد که به حتم آسیب‌‌ها و هزینه‌های زیادی را به دولت‌‌ها و ملت‌های این کشورها تحمیل کرده، مصادیق بارزی از دخالت روسیه در امور داخلی «همسایگان» خود می‌باشد که تنها بر اساس تصور وجود «منافع» در این کشورها صورت گرفته و ملاحظات و منافع آنها در وهة بعدی اهمیت و یا اساساً بی‌اهمیت فرض شده است.  

در مورد «فرض پیشینی» دیگر آقای احمدی‌نژاد مبنی بر اینکه؛ «ما با هم دوست هستیم و دو همسایه نمی‌توانند با هم دوست نباشند»، نیز (صرفه‌نظر از موارد تاریخی دیگر) مرور اجمالی حافظه تاریخی روابط تهران- مسکو از جمله جنگ‌های متعدد روسیه با ایران، قراردادهای گلستان و ترکمن‌چای و تصاحب بخش‌هایی از خاک ایران، اشغال ایران خلال جنگ‌های جهانی اول و دوم، بلوای گری‌بایِ‌دِف، تشکیل حکومت پیشه‌وری، دخالت در امور داخلی ایران از طریق حزب توده، حمایت تسلیحاتی از صدام حین جنگ عراق با ایران، تقسیم یک‌جانبة دریای خزر، موضع‌گیری‌های مبهم در فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، رأی مثبت به سه قطعنامة تحریم علیه ایران و موافقت با پیش‌نویس قطعنامة چهارم تحریم، تأخیر چندباره در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر و عدم تحویل سامانه‌های دفاعی اس‌300 (در حالی که قرارداد آن امضاء و مبالغ آن نیز پرداخت شده)، گواه روشنی است که در سیاست خارجی روسیه مفهوم «دوست» با برداشت متداول نخبگان سیاست خارجی کشورمان متفاوت بوده و بیش از هرچیز و به عبارتی تنها بر «منافع» استوار است.
 
بر همین اساس، به نظر می‌رسد تعبیر «احساسی بودن» سخنان‌ آقای احمدی‌نژاد از سوی سرگئی لاوروف مبنی بر این که؛ «رهبران روسیه اجازه ندهند که ملت ایران آنها را در صف دشمنان تاریخی خود به حساب بیاورند.»[12]را نباید مسئلة غریبی دانست. چرا که همان طور که اشاره شد، روس‌ها در تعاملات خارجی خود با کشورهای مختلف نشان داده‌اند که «منافع» همواره بر مفاهیم ارزشی چون «دوست» و «دشمن» ارجحیت داشته و مصادیق تجربی آن از جمله «هم‌آغوشی‌های» مسکو با واشنگتن در دهة 1990 و بعد از حوادث 11 سپتامبر (در حالی که هم‌اکنون بسیاری در روسیه امریکا را «دشمن» اصلی این کشور می‌دانند) و فشارهای مسکو بر کی‌یف از جمله در انتخابات‌های اخیر ریاست‌جمهوری اکراین و نیز در «جنگ‌های گازی» (در حالی که هم‌اکنون بسیاری در روسیه اکراین را «دوست» تاریخی این کشور می‌دانند) تأییدی بر این مدعا است.
 
سرگئی لاوروف در واکنش به انتقادات آقای احمدی‌نژاد، این رویکرد «سودمندگرایانه» به «دوست» و «دشمن» را به خوبی توضیح داد. به تصریح او؛ «آن گونه که از سخنان آقای احمدی‌نژاد بر می‌آید، تهران تأکید دارد که روسیه در موضوع هسته‌ای ایران به طرف‌داری از کسی اقدام نکند. روسیه به تکرار نشان داده که در تصمیمات سیاست خارجی خود بر مبنای «منافع» ملی، «منافع» امنیتی، اقتصادی و توسعه‌ای و نیز بر اساس مسئولیت خود به عنوان یک دولت بزرگ که معطوف به مجموعه‌ای از تلاش‌ها برای حل و فصل مشکلات بین‌المللی است (و ایران یکی از این موارد است)‌ اقدام می‌کند». [13] سخنان آقای لاوروف را می‌توان این گونه تفسیر کرد که هر سَمت که واجد منافع بیشتری برای روسیه باشد، این کشور به همان سو سوق خواهد یافت و «دوست» و «دشمن» در این معادله بی‌معنا است.
 
جایگاه ایران در راهبرد «ابرقدرتی سهل‌الوصول» روسیه 
 هرچند به نظر می‌رسد آقای احمدی‌نژاد در سخنان انتقادی خود در مورد روسیه با اشاره به اینکه؛ «همسایه ما (روسیه) در کنار کسانی قرار می‌گیرد که 30 سال است با همه توان در برابر ملت ایران ایستاده‌اند»، این همراهی را «مبهم» و سئوال‌برانگیز دانسته، اما با مداقه در عناصر رویکرد عمل‌گرایانة سیاست خارجی روسیه، عدم وجود ابهام در این همراهی و چرایی این تعامل را می‌توان به روشنی درک کرد. 

 طی سال‌های اخیر، مردان کرملین ضمن تأکید بر توسعة مفهوم سیاست خارجی و امنیتی روسیه به ابعاد «سخت» و «نرم»، بر این اعتقادند که فرصت‌ها و تهدیدهای ملی آنها در طیفی وسیع از جنبه‌های «نرمِ» اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تا «سختِ» نظامی و امنیتی قابل تفکیک است و در دنیای وابستگی‌های متقابل، روابط این کشور با طرف‌های خارجی خود می‌تواند از تعاملات «نرم» تا «سخت» در وضعیت‌های مختلف هم‌سویی، تقابل و یا تضاد قرار گیرد. با این ملاحظه، تلاش تصمیم‌سازان سیاست خارجی روسیه بر آن است تا «منافع ملی» این کشور را در حوز‌ه‌های مختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به شیوه‌های متفاوت و به کارآمدترین وجه ممکن محقق نمایند. 

بر این اساس، تفاوتی که در شیوة یارگیری و ائتلاف‌سازی روسیه طی سال‌های اخیر حادث شده، تسلط اصل «تعامل گزینشی» بر اساس رویکرد عمل‌گرایانه در انتخاب شرکاء خارجی این کشور است. روسیه بر مبنای این اصل، در مقاطع مختلف و حسب شرایط متفاوت ایجاد «ائتلاف‌های بی‌دردسر»[14] با هر کشور و هر مجموعه از کشورها در غرب، جنوب و شرق را در دستور قرار دارد. این رویکرد با هدف ارتقاء جایگاه و افزایش نفوذ روسیه در عرصة بین‌الملل مبتنی بر اصل «ابرقدرتی‌ سهل‌الوصول»[15] است. 

 به این معنا که مسکو به جای اینکه به تنهایی بهای افزایش نفوذ جهانی خود را بپردازد (آنچه در دورة شوروی انجام می‌شد)، مبادرت به انتخاب شرکاء و ایجاد ائتلاف‌های موقت برای تقسیم این هزینه‌ها می‌کند. در صورتی که مسکو فرصت را مغتنم بداند (همانند فضای پس از 11 سپتامبر) حتی می‌تواند در صف ائتلاف با واشنگتن له یا علیه هر کشور دیگری نیز قرار گیرد. 

به این اعتبار، مسکو با تأکید بر اصل «شرط‌بندی بر روی قوی‌تر» در انتخاب «شرکاء» خارجی و استفاده از مؤثرترین ابزارها برای تحقق اهداف سیاست خارجی، تلاش دارد در هر زمینة خاص با نهادها، کشورها و سازمان‌هایی همکاری ‌کند که در آن زمینة خاص بیش از سایرین در پیشبرد «منافع ملی» این کشور مثمرثمر باشد. کرملین بر اساس این اصل، ضمن تأکید بر ضرورت همگرایی با فرآیندهای جهانی بر این تأکید است که روسیه نباید از هیچ بخشِ دنیا از جمله اروپا و امریکا جدا باشد، بلکه باید رابطه با غرب، شرق و جنوب به طور هم‌زمان و به عنوان اجزاء این فرآیند مورد توجه قرار گیرند. با این ملاحظه، سیاست‌سازان خارجی روسیه از بزرگ‌نمایی اهداف و ائتلاف‌های خارجی بلندمدت حمایت نکرده، بلکه به‌عکس در انتخاب شرکاء سیاست خارجی کاملاً گزینشی عمل می‌کنند.
 
در این میان، هرچند بازگشت به مدل رهبر- تابع[16] و تبدیل روسیه به کشوری تابع[17] و وابسته به سخاوتمندی‌های غرب (آنچه در زمان کوزیرف تجربه شد) برای مسکو قابل پذیرش نیست، اما با عنایت واقعیات می‌توان دریافت که این کشور در شرایط فعلی غرب را شریک «قوی‌تری» نسبت به ایران برای «شرط‌بندی» می‌داند و به دنبال ایجاد رابطة جدید با آن بر اساس «قیمت‌های بازار»[18] است. در این معادله، ایران تا بدان ‌جا برای روسیه واجد اهمیت است که در راستای «منافع» آن باشد و به عبارتی بتواند از آن و با از طریق آن (چانه‌زنی بر سر ایران با غرب) امتیاز کسب نماید.
 
باید به این مهم نیز توجه داشت که هرچند کرملین تا چند سال پیش به تبع ریزش دور از انتظار پترودلارها به اقتصاد این کشور، عرصة بازی خود در محیط بین‌الملل را فراخ‌تر از هر زمان دیگر می‌دید و در داخل نیز توانسته بود رضایت بسیاری از مردم را با بالا بردن سطح رفاه آنها جلب نماید، اما در شرایط فعلی و به تبع تأثیر مؤثر بحران اقتصادی بر کاهش توان بازی این کشور در عرصة بین‌الملل و افزایش نارضایتی‌ها در داخل، به ضرورت گرایش به غرب برای جلب سرمایه و تکنولوژی غربی جهت برون‌رفت از این مشکل وقوف ملموس‌تری یافته است.  

روسیه با عنایت به مشکلات داخلی و شرایط بین‌المللی به خوبی دریافته که بدون کمک‌ غرب توان بازسازی اقتصاد و به تبع آن افزایش توان بازیگری خود در محیط‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را ندارد و لذا همگرایی بیشتر با غرب با هدف تسریع در توسعة اقتصادی را به عنوان اولویتی مهم در صدر اهداف سیاست خارجی خود قرار داده است. در این بین، با التفات به رابطة تخاصمی ایران با کشورها غربی از یک سو و نقش روسیه در مثلث روابط تهران – واشنگتن – مسکو از سوی دیگر، پرواضح آن است که پذیرش روسیه در جامعة غرب و ارائة امتیاز به آن از سوی کشورهای غربی بدون هزینه نیست. روس‌ها همان طور که پیش‌تر نیز نشان داده‌اند، تلاش دارند تا در این معادله بیش از هر چیز نقش یک «دلال قدرتمند» را ایفا کرده و با استفاده از فضای تخاصمی ایران با کشورهای غربی، حداکثر امتیاز را از هر دو طرف کسب نمایند. 

در مقطع حاضر، به نظر می‌رسد روس‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که هزینة همراهی و یا به عبارتی چانه‌زنی بر سر ایران زیاد و در مقابل «هویج‌»‌های غرب چشم‌گیرتر شده، لذا تصمیم گرفته‌اند با افزایش فاصلة خود با ایران و نزدیکی بیشتر به غرب نسبت به حداکثرسازی منافع خود مبادرت کنند. این تغییر نشانگان رفتاری روسیه در قبال ایران به ویژه خلال سفر مدویدیف به واشنگتن که همزمان با آن ایران خبر راه‌اندازی تأسیسات فردو را علنی کرد، به خوبی نمایان شد. مدویدیف، به‌رغم موضع‌گیری‌های دوپهلوی پیشین روس‌ها، با تأکید بر مغایر بودن این اقدام ایران با قطعنامه‌های شورای امنیت موضعی انتقادی گرفت و حتی به‌رغم رویة سابق مسکو منتظر واکنش غرب برای اتخاذ موضعی میان‌گیر با هدف جلب نظر هر دو طرف نماند.[19]

با عنایت به این جمع‌بندی، هرچند مسکو تا پیش از این و از جمله در سه قطعنامة تحریم قبلی چانه‌زنی بیشتری را با کشورهای غربی در دستور قرار داده بود، اما در مقطع فعلی همراهی سریع‌تر و بیش‌تر با غرب را در راستای «منافع» خود تشخیص داده است. روزنامة «نی‌زاوی‌سی‌مایا گازی‌یِتا» در اشاره به این تحول، طی مقاله‌ای با انتخاب تیتر «مابه‌ازاء امریکا به روسیه»، از رفع تحریم برخی شرکت‌های روسی و طرح واشنگتن برای توسعة همکاری‌های هسته‌ای صلح‌آمیز با روسیه، به عنوان «مابه‌ازاء»‌هایی نام برد که طرف روسی در ازاء موافقت با پیش‌نویس قعطنامة چهارم تحریم علیه ایران دریافت کرده و خواهد کرد. [20] 
 
ضرورت شناخت دقیق‌تر روسیه 
هرچند سخنان انتقادی آقای احمدی‌نژاد خطاب به مقامات کرملین به‌ظاهر طعنه‌ و هشداری به آنها برای التفات بیشتر به ملاحظات ایران بود، اما به نظر می‌رسد تأکید ایشان بر این که؛ «امروز توضیح رفتار مدویدیف برای ملت ایران مشکل شده است. مردم نمی‌دانند این‌ها دوست ما هستند، در کنار ما هستند، با ما هستند یا اینکه دنبال چیز دیگری هستند.»، بیش از وجود «ابهام» در طرف ایرانی از چگونگی رفتار‌های خارجی روسیه و نشان‌دهندة عدم شناخت مناسب سیاست‌مداران کشورمان از این کشور، گفتمان مسلط بر سیاست خارجی و روان‌شناختی رهبران آن ‌باشد. همان طور که پیش‌تر اشاره شد و تجربه نیز نشان داده، به قطع می‌توان ادعا کرد که روس‌ها «دوست ما نیستند»، «در کنار ما نیستند»، و تنها «به دنبال «منافع» خود هستند». 

نکتة قابل تأمل در رویکرد فعلی سیاست‌گذاران خارجی کشورمان به روسیه که تفاوت محسوسی با رویکرد مسکو نسبت به تهران دارد، این مهم است که به‌رغم این که مقامات کشورمان در مقاطع مختلف و به تکرار از روسیه به عنوان یک «شریک راهبردی» یاد و انتظارات خود از مسکو را بر این اساس استوار کرده‌اند، اما موضع‌گیری‌ها و رفتارهای طرف روس‌ گواه آن است که نه تنها مسکو در هیچ مقطع ایران را شریک راهبردی خود ندانسته، بلکه طی سال‌های اخیر جایگاه کشورمان را در راهبرد سیاست خارجی خود به رده‌های پائین‌ترِِ اهمیت تنزل نیز داده است.
 
عملکرد خارجی کرملین نیز حاکی از آن است که مسکو معتقد به وجود هیچ اتحاد مقدسی نه تنها با تهران، بلکه با واشنگتن، لندن و پاریس نیز نیست و تعامل با طرف‌های خارجی (صرف‌نظر از ماهیت آنها) تنها زمانی برای این کشور واجد اهمیت است که در راستای «منافع» آن باشد. واکنش آقای پری‌خودکا به سخنان آقای احمدی‌نژاد را می‌توان مؤیدی بر این مدعا دانست. او صراحتاً تأکید کرد که؛ «سیاست روسیه در موضوع هسته‌ای ایران، نه به طرف‌داری از امریکا و نه به طرف‌داری از ایران، بلکه بر «منافع» مردم روسیه استوار است».[21] 

بر این اساس، از آنجا که به زعم مقامات مسکو همراهی با غرب در شرایط فعلی بیش از چانه‌زنی بر سر ایران برای «مردم روسیه» واجد منفعت است، لذا گرایش به غرب و فاصله گرفتن از ایران به شکل موافقت با پیش‌نویس قطعنامة چهارم تحریم علیه تهران در دستور آنها قرار گرفته است. اما باید به این مهم توجه داشت که گردش مجدد روسیه به سوی ایران در صورت وجود مزیت‌های بیشتر در طرف ایرانی و چانه‌زنی بیشتر آن با کشورهای غربی به سان آنچه پیشتر تجربه شد، دور از انتظار نیست. چرا که همان طور که اشاره شد، اصل مهم در یارگیری سیاست خارجی روسیه «منفعت» و «سود» است.
 
اما نکته‌ای که شناخت روسیه و چگونگی رفتار این کشور را بیشتر گوشزد می‌کند، محتوای بیانیة کرملین در واکنش به انتقادات آقای احمدی‌نژاد است. هرچند با عنایت به سخنان آقای احمدی‌نژاد و سایر مقامات کشورمان به نظر می‌رسد که آنها هنوز به شناخت درستی از رفتارهای مسکو دست نیافته و در مورد چگونگی رفتارهای این کشور همچنان ابهام دارند، اما بیانیة کرملین در پاسخ به سخنان انتقادی آقای احمدی‌نژاد حاوی نکات مهم و حائز توجهی است که نشان از قضاوت صریح مقامات مسکو از چگونگی رفتار دولت ایران در محیط‌های داخلی و خارجی دارد. از آنجا که به تأکید بسیاری از تحلیل‌گرانِ مسائل روسیه، سیاست‌ها و مواضع‌ این کشور جهشی نبوده و به یک‌باره شکل نمی‌‌گیرد، لذا سخنان پری‌خودکا را باید اندیشیده شده و حاصل اجماعی در کرملین در مورد دولت آقای احمدی‌نژاد دانست که البته بی‌شباهت به مواضع کشورهای غربی نیست.
 
پری‌خودکا در بیانیة کرملین خطاب به دولت ایران به صراحت تأکید کرد؛ «پیش‌بینی‌ناپذیری، افراط‌گرایی سیاسی، عدم شفافیت در اخذ تصمیماتی که جامعة بین‌الملل را زیر تأثیر قرار داده و نگران می‌کند برای مسکو قابل پذیرش نیست». مداقه در این عبارات از یک سو بی‌سابقگی صراحت روس‌ها در قضاوت در مورد سیاست خارجی آقای احمدی‌نژاد را نشان می‌دهد که سابق بر این در قالب توصیه و با اصطلاحات مبهم نمود می‌یافت و از سوی دیگر، هم‌سانی زیاد این عبارات با بیانیه‌های کشورهای غربی در خصوص سیاست خارجی کشورمان را نشان می‌دهد. 

بند تأمل‌برانگیزتر بیانیة کرملین در تعبیر سخنان آقای احمدی‌نژاد به «عوام‌فریبی» و این توصیه که؛ «تاریخ هزار سالة ایران باید به رهبران این کشور آموخته باشد که حفظ قدرت با توسل به عوام‌فریبی سیاسی ممکن نبوده است»،[22] را نیز می‌توان مؤید مدعای برخی تحلیل‌گران دانست که بر تغییر رویکرد مسکو نسبت به تهران پس انتخابات سال پیش ریاست‌جمهوری ایران تأکید دارند. به باور این عده، مقامات کرملین پس از اعتراض برخی افراد و گروه‌ها در داخل ایران نسبت به سیاست‌های روسیه در قبال مسائل داخلی ایران و شنیدن شعار «مرگ بر روسیه»، تصمیم به حفظ جانب بیشتری از احتیاط در تعاملات خود با دولت آقای احمدی‌نژاد گرفته‌اند. اما نکتة قابل تأملی که در این توصیه به چشم می‌خورد این است که کرملین تلاش دارد تا (به‌زعم خود) ‌با تلقین و بزرگ‌نمایی مشکلات سیاست خارجی دولت آقای احمدی‌نژاد، مسئولیت رفتارهای دوگانة خود در قبال تهران را به دولت ایشان احاله کند.
 
قابل تأمل اینکه قضاوت مسکو از رفتارهای داخلی و خارجی دولت آقای احمدی‌نژاد در حالی صورت می‌گیرد که مسکو طی سال‌های اخیر به شدت از موضع‌گیری‌ صریح در مورد ماهیت دولت و تحولات داخلی ایران احتراز داشته است. لذا، همان طور که اشاره شد، بیانیة بی‌سابقة کرملین را می‌توان جمع‌بندی نگاه روس‌ها به ایران و به ویژه دولت آقای احمدی‌نژاد دانست. اما هم‌چنانی که اشاره شد، روس‌ها نشان داده‌اند که «معامله‌گران» خوبی بوده و در موارد مختلف و متعدد، بدون توجه به ماهیت دولت‌هایی که به زعم‌ آنها به برخی اصول متعهد نیستند، با آنها به تعاملات گسترده مبادرت کرده‌اند. لذا، موضع‌گیری آنها در مورد سیاست داخلی و خارجی دولت ایران، در حالی که خود متهم به توتالیتاریسم در داخل و رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی هستند، قابل تأمل بسیار است.
 
جمع‌بندی 
در حالی که طی سال‌های اخیر رویکرد روسیه نسبت به ایران همواره بر اصول عمل‌گرایی استوار بوده، اما نگاه تهران به مسکو در موارد متعدد بر «فرض‌های پیشینی» از جمله «دوستی»، «همسایگی» و «راهبردی بودن تعامل» مبتنی بوده است. این تفاوت در دیدگاه که هزینه‌های آن بر کشورمان مشهود است، بیش از هرچیز نشان‌دهندة فقدان شناخت دقیق از روسیه، سیاست خارجی و رهبران این کشور است. به عنوان مثال، این عدم شناخت در مقاطع وجود فشار بر سیاست خارجی کشورمان از جمله پیش از صدور قطعنامه‌های تحریم، سبب شده تا تهران چشم به «سخاوتمندی‌» روس‌ها برای «التفات» بیشتر به ملاحظات تهران داشته و در مقابل، مسکو نیز با این تأکید که؛ «بارها مانع از اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران شده» این «سخاوتمندی» را به دولت و ملت ایران گوشزد کرده است.
 
در این میان، با عنایت به سخنان آقای احمدی‌نژاد، این گونه به نظر می‌رسد که سیاست‌مداران کشورمان نیز به سان برخی دیگر از گروه‌ها و نخبگان بر نامناسب‌ بودن شرایط فعلی روابط با روسیه و ضرورت تجدید‌نظر در نحوة تعاملی با این کشور تأکید دارند. اما همان طور که اشاره شد، پیش از هر اقدام برای تجدیدنظر مثبت با منفی در روابط با روسیه باید نسبت به شناخت بهتر عناصر دخیل در سیاست خارجی این کشور از فرهنگ سیاسی تا روانشناسی رهبران آن مبادرت کرد تا مانع از اشتباه در تنظیم مجدد روابط با این «مجاور شمالی قدرتمند» شد. 

اما باید به این مهم نیز التفات کرد که به حتم هیچ‌گاه امتیازات و مزایای تعامل با ایران برای روسیه از آنچه غرب می‌تواند به این کشور ارائه کند، بیشتر نخواهد بود، لذا سمت‌گیری احتمالی مجدد مسکو به سوی تهران، به سان سابق با هدف چانه‌زنی با غرب برای امتیاز‌گیری از آن در سایر حوزه‌ها و زمینه‌ها خواهد بود. با این وجود، باید به این نکته نیز عنایت داشت که حفظ سطح متعادلی از روابط با مسکو مطلوب و یا حداقل اینکه نسبت به اتخاذ رویکرد تخاصمی با این کشور که به حتم هزینه‌های زیادی را تحمیل خواهد کرد، معقول‌تر خواهد بود. باید به این نیز توجه کرد که مسکو هیچ‌گاه روابط تاکتیکی خود با تهران را فدای تعاملات راهبردی با واشنگتن نخواهد کرد. در این بین، همان طور که بسیاری نیز تصریح دارند، بهبود روابط را غرب می‌تواند در ایجاد شکل متعادل‌تری از روابط میان تهران و مسکو و ممانعت از «ماهی‌گیری» این کشور از «آب گل‌آلود» روابط تخاصمی کشورمان با دولت‌های غربی مؤثر باشد.
 
 پانوشت‌ها
[5]. Andre Makarychev
[6]. “grand narrative”
[7]. the international community of “normal countries”
[9]. برای اطلاع بیشتر در خصوص شاخصه‌های رویکرد عمل‌گرایی در سیاست خارجی روسیه در دورة پوتین ر ک به؛
علی‌رضا نوری، «عمل‌گرائی پوتین و فرآیند شکل‌گیری اجماع و سازگاری در سیاست خارجی روسیه»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشتة مطالعات منطقه‌ای، دانشگاه تهران، دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، فصل دوم و چهارم
[10]. برای اطلاع بیشتر در باب تفاوت عمل‌گرایی محافطه‌کار و تهاجمی در سیاست خارجی روسیه ر ک به؛
علی‌رضا نوری، «تحولات مفهوم امریکاستیزی در سیاست خارجی روسیة پس از شوروی (با تمرکز بر دورة پوتین)، فصلنامة مطالعات راهبردی. س 11، ش 42، ص‌ص 70-864
[14]. alliances of convenience
[15]. superpower on the cheap
[16]. led – leader model
[17]. led country
[18]. market prices
 
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 8 خرداد ۱۳۸9
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد