علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

نمایش قدرت روسیه در موضوع استقلال کوزوو

مقدمه
سیاست خارجی روسیه در دورة پس از شوروی مراحل و تحولات مختلفی را پشت سر گذاشته است. در مرحلة اول (سال‌های 78-1370 (1999-1991)) و به عبارتی در دورة «فلجِ»[1] روسیه غرب با این کشور به عنوان یک شکست‌خورده رفتار می‌کرد.  تحولات این دوره حاکی از پیش‌رفت‌های سیاسی، اقتصادی، ژئوپولیتیکی و ارزشی غرب به ویژه امریکا و همزمان پس‌رفت‌های متعدد از سوی روسیه بود که از آن جمله می‌توان به عدم توان ابراز واکنش مؤثر به موج اول گسترش ناتو به شرق، توسعة نفوذ غرب در گسترة کشورهای مشترک‌المنافع از جمله گرجستان و آذربایجان و جنگ یوگسلاوی اشاره کرد. به طور خلاصه آشفتگی شدید در سیاست‌گذاری، ضعف ادراک از تحولات محیطی، عدم توان سناریوپردازی، تصمیم‌گیری‌های نابسامان و منفعلانه شاخص‌های اصلی این دوره بودند.[2] 

در مرحلة دوم (سال‌های 1384-1379 (2005-2000)) با به قدرت رسیدن پوتین و بهبود نسبی وضع اقتصادی روسیه، راهبرد «بازیگر سازنده» بر اساس رویکرد عمل‌گرایانه، پذیرش وضع‌ موجود، عدم‌تقابل‌گرایی بی‌حاصل، مسامحه، مصالحة و در عین‌حال فرصت‌طلبی راهبردی از کوچک‌ترین مجال‌ها برای کسب بیشترین منافع به عنوان راهبرد جدید سیاست خارجی روسیه در دستورکار قرار گرفت. 

جنگ افغانستان و حضور نظامی امریکا در آسیای مرکزی، جنگ عراق و تحولات خاورمیانه، خروج امریکا از پیمان «ای بی ام» و موج دوم گسترش ناتو به شرق از جمله موضوعات برجستة این دوره بودند که روسیه بر اساس اصول بازگفته مصالحه، عدم تقابل و امتیاز‌گیری حداکثری از طرف‌های خارجی خود به ویژه امریکا را مطمح نظر قرار داد که از جمله این موارد می‌توان به همکاری با امریکا در استقرار نیروهای آن در آسیای مرکزی، مخالفت‌های اولیه و نه چندان جدی با جنگ عراق و عدم مخالفت جدی با همکاری‌های نظامی امریکا با گرجستان اشاره کرد.[3]

تحولات سیاست خارجی روسیه در مرحلة سوم (سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری پوتین) کیفیتی ویژه یافته و این کشور از سال 1385 (2006) به صورت نامحسوس و از ابتدای سال 1386 (2007) به صورت آشکار با اعتماد به نفس حاصلِ از تقویت مؤلفه‌های قدرت خود،، دیپلماسی فعال را در عرصة بین‌الملل و سیاست «مقاومت مستقیم»[4] را در برابر یک‌جانبه‌گرایی‌های امریکا در پیش گرفته است. روسیه که از ابتدای دهة 70 (90 م) سودای بازگشت به موقعیت قدرت بزرگ را در سر‌ می‌پروراند، اما مشکلات عدیدة اقتصادی پی‌گیری عملی این آرمان را 15 سال به تأخیر انداخته بود، در این مقطع خود را در مرحله‌ای جدید از توزیع قدرت جهانی می‌بیند که می‌تواند سهمی بایستة از آن برگیرد. 

پی‌گیری سیاست تهاجمی در حوزة انرژی، تأکید بر تثبیت موقعیت خود به عنوان «ابرقدرت انرژی»، سیاست خارومیانه‌ای جدید، پی‌گیری برنامه‌های پرهزینة نوسازی نظامی و فروش گستردة تسلیحات نظامی، عدم پذیرش قاطع استقرار سپر موشکی امریکا در اروپای شرقی و در پی آن تعلیق پیمان سلاح‌های متعارف، استقرار سیستم جدید دفاع ضدموشکی در پترزبورگ و اعلام غیرمنتظرة سمت‌گیری مجدد موشک‌های هسته‌ای آن به سوی اروپا، اعلام از سرگیری برنامة گشت‌زنی هواپیماهای دورپرواز هسته‌ای و مقاومت در برابر تلاش امریکا و اتحادیة اروپا برای اعلام استقلال کوزوو از جمله موضوعات شاخص این دوره هستند که روسیه با تمرکز فعال بر آنها سعی دارد ارتقاء موقعیت خود در عرصة جهانی را به طرف‌های خارجی خود به ویژه غرب گوشزد و خود را بازیگر فرامنطقه‌ای مهم در ترتیبات و معادلات منطقه‌ای و بین‌الملل معرفی کند. در ادامه به اختصار به فرآیند حضور جدی روسیه در مذاکرات استقلالِ کوزوو به عنوان موضوعی از سومین دورة سیاست خارجی این کشور که طی ماه‌های اخیر به عرصه‌ای برای نمایش قدرت سیاسی (ارتقاء یافتة) آن تبدیل شده پرداخته خواهد شد.

موضع روسیه در مسئله کوزوو
طی ماه‌های اخیر موضوع استقلال کوزوو (با 11 هزار کیلومتر مربع وسعت و دو میلیون جمعیت در جنوب صربستان) که پس از درگیری‌های خونین قومی و نژادی سال 1378 (1999) یوگسلاوی هشت سال است تحت نظر سازمان ملل اداره می‌شود، محل‌ بحث‌های جدی بوده است. آلبانیایی‌تبارهای صربستان، امریکا و کشورهای اروپا با آتیساری (نمایندة ویژة سازمان ملل در امور کوزوو) و طرح  او که تنها راه‌حل بحران کوزوو را استقلال آن می‌داند موافقند، اما روسیه و صرب‌های صربستان با ادعای مغایرت این طرح با قطعنامة 1244 و اصل حاکمیت صربستان مخالف استقلال این منطقه هستند.

مذاکرات اقلیت حاکم صرب و اکثریت آلبانیایی‌تبارِ خواهان استقلال با میانجی‌گری گروه تماس سازمان ملل (شامل روسیه، امریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا) پس از چهارماه به دلیل آنچه عدم اغماض طرفین از حق حاکمیت خود اعلام شد، در دی 1386 (دسامبر 2007) به بن‌بست رسید و کاندولیزا رایس با ابراز ناامیدی از ادامه مذاکرات، پایان آن را اعلام کرد. با توجه به بن‌بست موجود تحلیل‌گران احتمال می‌دهند کوزوو با اتکاء به حمایت امریکا و کشورهای اروپایی (بجز قبرس) در آیندة نزدیک (به ادعای نخست‌وزیر صربستان در اسفندماه (فوریه)[5] به صورت یک‌جانبه اعلام استقلال کند، اما روسیه و صربستان هر گونه تصمیم در این خصوص خارج از چهارچوب سازمان ملل را غیرقانونی می‌داند.[6]

روسیه در دهة 70 (90 م) مخالفت اقدام علیه یوگسلاوی و سیاست‌های غرب در بالکان در دورة پس از یوگسلاوی بود، اما مواضع این کشور به دلیل ضعفِ مفرطِ آن محلی از اعراب نمی‌یافت. هر چند روسیه در خاتمه دادن به جنگ یوگسلاوی نقش فعالی ایفا کرد، اما تنها عضو گروه تماس سازمان ملل در امور کوزوو است که مسئولیت‌های نظارتی و اداری‌ آن بر این منطقه از سوی قدرت‌های غربی سلب شده است. امریکا بعد از جنگ یوگسلاوی با حضور نیروهای حافظ صلح روسیه در قالب نیروهای روسیه و ناتو در کوزوو موافقت کرد، اما در ادامه روس‌ها از فرآیندهای تصمیم‌سازی برای ادارة این منطقه کنار گذاشته شدند و نیروهای ناتو به رهبری امریکا مستقیماً‌ ادارة این منطقه را به عهده گرفتند.

مسکو که معتقد است غرب چه در دهة 70 (90 م) و چه در سال‌های اخیر در روندهای جاریِ بالکان هیچگاه به ملاحظات و منافع آن توجه نکرده، در ماه‌های اخیر تلاش‌های وسیعی را به عنوان یکی از طرف‌های ذی‌نفع و در مقام یکی از اعضای گروه تماس سازمان ملل، عضو دائم شورای امنیت و عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا برای حضور فعال در مسئلة کوزوو در دستورکار قرار داده است. موضع روسیه در این خصوص بر قطعنامة 1244 شورای امنیت که ضمن موارد دیگر بر تعلق کوزوو به صربستان، ضرورت بازگشت آوارگان (طبق ادعای بلگراد حدود 250 هزار آوارة صرب) به کوزوو و استقرار ارتش و نهادهای دولتی صربستان در این منطقه تأکید دارد، مبتنی است.[7]

روسیه در این موضوع علاوه بر تلاش برای حفظ روزنه‌های نفوذ خود در بالکان (از طریق جلب رضایت صربستان)، از تأثیرات «دومینوی» اعلام استقلال کوزوو نیز نگران است. به اعتقاد کرملین نمی‌توان دو نوع معیار متفاوت برای حق تعیین سرنوشت ملت‌ها در نظر گرفت و با اعلام استقلال کوزوو خارج از چهارچوب سازمان ملل نمی‌توان تمایلات گریز از مرکز مناطق مشابه را مهار کرد. لاورف طی مصاحبه‌ای در این خصوص اظهار داشت؛ «هر گونه اعلام استقلال کوزوو خارج از چهارچوب سازمان ملل می‌تواند بصورت الگویی برای مناطق مشابه از جمله آبخازیا، اوستیای جنوبی و ترانس‌دنیستر درآید و از این طریق ثبات و امنیت در مناطق مختلف به خطر افتد».[8] هر چند هانتر و همکارانش طی مقاله‌ای تحت عنوان «تأثیر استقلال کوزوو بر خارج نزدیکِ روسیه» با مقایسة شرایط کوزوو با اوستیای جنوبی، ترانس‌دنیستر، قره‌باغ و آبخازیا با رد ادعای کرملین در خصوص مشابهت این موارد با مورد کوزوو، استدلال مسکو در این زمینه را تنها دستاویز آن برای چانه‌زنی بیشتر می‌دانند.[9]
 
نمایش قدرت روسیه در مسئله کوزوو
هر چند در برخی تحلیل‌ها حضور جدی روسیه در مسئلة کوزوو به آرمان «پان‌ اسلاویک» و تعهدات تاریخی آن در رهبری جامعة اسلاوی تعبیر می‌شود، اما با توجه به التزام پوتین به رویکرد عمل‌گرایانه و غیرایدئولوژیک در سیاست خارجی و ابهام در مفهوم «اتحاد اسلاوی» که حتی در روابط روسیه با اکراین و بلاورس نیز کاملاً غیرقابل تحقق می‌نماید، به نظر می‌رسد رویکرد کرملین به این موضوع از این منظر قابل تفسیر نباشد[10] و تأکید بر پیوندهای نژادی، تاریخی و فرهنگی به عنوان دلیلی برای حمایت روسیه از صربستان تنها صورت قضیه و صیرت آن مرتبط با مسئله‌‌ی دیگری باشد. از سوی دیگر در برخی تحلیل‌ها رویکرد روسیه به این مسئله به تلاش این کشور برای حفظ حوزة نفوذ سنتی آن در بالکان نسبت داده می‌شود. در این دیدگاه بر این نکته تأکید می‌شود که مسکو جذب کشورهای حاضر در حوزه‌های نفوذ سنتی خود از سوی امریکا و کشورهای اروپایی در نهادهای غربی از جمله ناتو و اتحادیة اروپا را به نحوی ایجاد مانع در مسیر تحقق آرمان قدرت بزرگ روسیه و پی‌گیری‌ سیاست «دربرگیریِ» این کشور از سوی غرب در قالبی جدید می‌داند. 

آنها در این  خصوص به چک و لهستان به عنوان نمونه‌های عینی این وضعیت اشاره می‌کنند که هم‌اکنون مکانی برای استقرار سپر موشکی امریکا علیه آنچه روسیه امنیت راهبردی خود می‌خواند تبدیل شده‌اند. اما به نظر می‌رسد مرتبط ساختن رویکرد روسیه به مسئله کوزوو به انگیزة احیاء حوزة نفوذ آن در بالکان نیز خالی از اشکال نباشد. هر چند در دورة پوتین احیاء و تحکیمِ حضور در حوزه‌های نفوذ سابق به سیاق جدید و با سازوکارهای عمدتاً ژئواکونومیکی پی‌گیری شده، اما با توجه به تحول مفهوم حوزة نفوذ، منافع مبهم آن در عصر حاضر، رویکرد غرب‌گرای بسیاری از صرب‌ها و عدم توانایی روسیه در ارائة الگویی برتر در برابر غرب، نمی‌توان تلاش‌های این کشور در این خصوص را مستقیماً به احیاء و تقویت حوزة نفوذ آن در بالکان معطوف دانست (هر چند می‌تواند هدفی جنبی باشد).[11]

از منظر نوشتار حاضر حضور جدی روسیه در این موضوع بدون توجهِ صرف به ماهیت مسئله، ترجمانی از تلاش آن برای احیاء جایگاه از دست‌رفتة خود در عرصة سیاست بین‌الملل، بازگشت به جمع قدرت‌های بزرگ و مشارکت در مدیریت امور بین‌الملل است. مخالفت روسیه با استقلال کوزوو را می‌توان مخالفت با محصور شدن آن در مرزهای جغرافیایی خود و به بازی‌ نگرفتن این کشور در مدیریت امور بین‌الملل دانست. روسیه به تبع تقویت مؤلفه‌های قدرت خود طی سال‌های اخیر به اعتماد به نفس لازم برای پی‌گیری نقشی فعال‌تر در عرصة بین‌الملل از جمله در مسئلة کوزوو دست‌ یافته و پیچیدگی‌های این موضوع به محملی برای ابراز حضور و قدرت‌نمایی سیاسی آن تبدیل شده است.[12]

روسیه با عنایت به عدم اجماع دولت‌های غربی در این خصوص (امریکا و انگلیس از استقلال کامل کوزوو حمایت می‌کنند، اما آلمان و ایتالیا و برخی دیگر از تبعات منفی این اعلام و احتمال از سرگیری درگیری‌های قومی نگرانند) به موضوع کوزوو به عنوان یک فرصت مغتنم برای تقویت حضور خود در عرصة بین‌الملل می‌نگرد. از این منظر کوزوو آزمونی است برای روسیه تا ثابت کند به واقع تا چه حد آن طور که ادعا می‌کند به عرصة رقابت‌های جهانی بازگشته و تا چه حد توان تأمین منافع خود و حمایت از متحدانش (صربستان) را دارد.

نکتة جالب توجه اینکه لاورف وزیر خارجه و چورکین نمایندة روسیه در سازمان ملل که هم‌اکنون در هیأت دیپلماتیک روسیه در مذاکرات کوزوو حضور دارند، در فرآیندهای دیپلماتیک سال 1378 بالکان (1999- جنگ یوگسلاوی) نیز شرکت داشتند و از نزدیک شاهد نادیده گرفته شدن ملاحظات روسیه در تصویب قطعنامة 1244، یکه‌تازی‌های غرب در جریان جنگ و تعیین شرایط بعد جنگ بودند. لاورف در آن زمان نماینده‌ روسیه در سازمان ملل و چورکین نمایندة روسیه در گروه تماس سازمان ملل در امور یوگسلاوی بود.[13]

این دیپلمات‌ها در شرایط حاضر با اتکاء به تقویت مؤلفه‌های قدرت روسیه با اعتماد به نفسی دوچندان درصدند به حداکثرسازی منافع روسیه در این موضوع اقدام و به غرب بفهمانند روسیه فعلی از روسیة دهة 70 (90 م) که برژینسکی احتمال تجزیة آن را می‌داد متفاوت است. آنها مایل نیستند تاریخ بار دیگر تکرار شود و همانند دهة 70 (90 م) که غرب بدون توجه به ملاحظات روسیه و متحدش در بالکان اقدام به جنگ علیه یوگسلاوی کرد و شرایط بعد جنگ را نیز بصورت یک‌جانبه تعریف کرد، تنها نظاره‌گری منفعل باشند. لذا روسیه با حضوری جدی در روندهای جاری در بالکان تلاش می‌کند اهداف چندگانه‌ای را که در نهایت معطوف به هدف اصلیِ ارتقاء موقعیت خود در عرصة سیاست جهانی است محقق کند؛

1- روسیه با رد استقلال کوزوو تلاش می‌کند از طریق تأکید بر ضرورت اقدام در چهارچوب سازمان ملل خود را به عنوان مدافع حقوق و هنجارهای بین‌الملل معرفی کند. در این راستا کرملین بارها تأکید کرده که هر راه‌حلی در خصوص مسئلة کوزوو باید منطبق با اصول جهانی حقوق بین‌الملل باشد و منافع کلیة طرف‌های ذی‌نفع را مورد توجه قرار دهد.
2- روسیه از طریق تأکید بر تصمیم‌سازی در چهارچوب سازمان ملل ضمن مخالفت با یک‌جانبه‌گرایی‌های امریکا تلاش می‌کند خود را کشوری پیش‌رو در تقویت روندهای چندجانبه و وزنه‌ای قابل اعتماد در برابر یکه‌تازی‌های امریکا معرفی کند.
3- روسیه از طریق مخالفت با استقلال کوزوو تلاش می‌کند خود را مدافع حقوق، حاکمیت و تمامیت ارضی دولت‌ها معرفی و از سوی دیگر اقدام امریکا و کشورهای غربی را غیرقانونی و دخالت در امور داخلی کشورها عنوان کند.[14]

جمع‌بندی
به نظر می‌رسد استمرار بن‌بست سیاسی کوزوو زیر هر شرایط مطلوب روسیه باشد. همان طور که اشاره شد روسیه با دیدی غیرایدئولوژیک و بدون توجه صرف به ماهیت مسئله به دنبال تقویت حضور و ارتقاء موقعیت خود در مدیریت امور جهانی است. در صورت رد استقلال کوزوو روسیه می‌تواند خود را بازیگر برنده‌ای معرفی کند که ضمن حفظ منافع خود در بالکان در راستای تقویت حقوق بین‌الملل و حق حاکمیت کشورها اقدام کرده است. در صورت اعلام استقلال کوزوو نیز با توجه به عدم قبول این امر از سوی صرب‌ها و پشتیبانی آتی روسیه از آنها، به نظر می‌رسد این موضوع همچنان حتی با چاشنی بیشتری از خشونت‌های قومی استمرار یابد و به یکی از عوامل ناامنی اروپا تبدیل شود. در این صورت نیز روسیه به عنوان یک سر قضیه می‌تواند با چانه‌زنی در برابر غرب در این خصوص به کسب امتیاز در سایر حوزه‌ها اقدام کند. از سوی دیگر اظهار نظر پوتین و سایر مقامات کرملین در خصوص اینکه روسیه با هر آنچه صربستان مخالفت کند مخالفت است، حاکی از رویکرد عمل‌گرایانه و موضع انعطاف‌پذیر روسیه است که تلاش می‌کند مجرایی را برای تغییر احتمالی مواضع خود به تبع تغییر شرایط باز بگذارد.

پی‌نوشت‌ها
[1]. the stage of paralysis
[4]. direct resistance

نویسنده: علیرضا نوری
منبع: دیپلماتیک همشهری، نیمة بهمن 1386، شماره 2(22)، صص 59-57.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد