علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

فرصت‌طلبی راهبردی یا اشتباه راهبردی؟

مقدمه
یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های رویکرد عمل‌گرایانة پوتین در سیاست خارجی و نقطة قوت او این است که او بر خلاف گورباچف و یلتسین به ضعف‌ها و محدودیت‌های منابع روسیه در این حوزه از جمله کاهش قابل ملاحظة توان نظامی، افت توان اقتصادی و تنزّل موقعیت سیاسی روسیه در عرصة بین‌الملل دیدی واقع‌بینانه دارد  و در این خصوص به درکی نسبتاً صحیح دست یافته و بر همین اساس تلاش می‌کند اهداف میانگیر و قابل تحقق را انتخاب و از پی‌گیری دُگم‌های موهوم ایدئولوژیکی و اهداف ایده‌آلیستی اجتناب نماید.[1]

با این ملاحظه فرصت‌طلبی راهبردی یکی از ویژگی‌های مهم رویکرد عمل‌گرایی پوتین در سیاست خارجی است که در مقاطع مختلف از جمله پس از حوادث 20 شهریور (11 سپتامبر) از سوی او و دستگاه سیاست خارجی روسیه به منظور استفاده بهینه از منابع محدود سیاست خارجی، تبدیل تهدیدها به فرصت‌ و حداکثرسازی منافع ملی بکار گرفته شده است. در نوشتار زیر به اختصار به بررسی انطباق پیشنهاد اخیر پوتین در اجلاس سران گروه هشت در خصوص استفاده امریکا از پایگاه راداری قبله با اصل فرصت‌طلبی راهبردی در رویکرد عمل‌گرایانة او پرداخته خواهد شد.

فرصت‌طلبی راهبردی
چندی پیش معاون وزیر خارجه روسیه گئورگی کاراسین در مصاحبه با ریانوواستی اظهار داشت؛ «‌سیاست خارجی جدید روسیه در حوزة «سی آی اس»[2] احیاء نفوذ سنتی آن در این حوزه نیست، و هدف بخشیدن «ویژگی متمدنانه» به روابط روسیه با شرکای خود در این حوزه است. روسیه درصدد است فضای پس از شوروی را به عرصة همکاری‌های قابل‌ پیش‌بینی و احترام متقابل تبدیل کند». او در خصوص حضور سایر قدرت‌ها در این حوزه اظهار داشت؛ «مادامیکه اصل شفافیت قواعد بازی رعایت شود روسیه با «رقابت سالم»[3] در این حوزه مخالفتی نخواهد کرد».

به عقیدة تحلیل‌گران منظور از رقابت سالم و اصل شفافیت قواعد بازی در این کلام در نظر گرفتن سهم روسیه از منافع این منطقه از سوی قدرت‌های فرامنطقه‌ای علاقه‌مند به حضور در این حوزه است. برخی تحلیل‌گران با تعمیم این رویکرد سودمندگرایانة روسیه در حوزة خارج نزدیک به سایر حوزه‌های جغرافیایی معتقدند این کشور در رویکرد جدید خود در سیاست خارجی تلاش دارد در خصوص مسائل و موضوعات مختلف با طرف‌های خود از جمله آمریکا با «قیمت‌های بازار»[4] تعامل کرده و در صورت نیاز نقش یک «دلال قدرتمند» را ایفا کند.[5]


رابطة روسیه با قدرت هژمون نظام فعلی بین‌الملل پیچیده و مبتنی بر درک واقع‌بینانه از برتری آمریکا و دیدی واقع‌بینانه از محدودة منابع خود است. روسیه به خوبی آگاه است که توان مقابله با تلاش‌های تهاجمی غرب و به ویژه امریکا برای توسعة حضور و نفوذ خود در حوزه‌های مختلف جغرافیایی از جمله در مجاورت مرزهای این کشور از طریق طرح گسترش ناتو به شرق و یا استقرار طرح سپر موشکی در اروپای شرقی را ندارد و به همین واسطه تلاش می‌کند با بکارگیری راه‌کارهای مختلف، در حدّ امکان نفوذیابی غرب در مجاورت خود را مدیریت و محدود کرده و حداکثر منافع را در این کنش و واکنش‌ها برای خود حفظ نماید. برای تحقق این منظور روسیه تلاش می‌کند در عرصة بین‌الملل با پی‌گیری سیاست خارجی فعال چهار اصلِ حداقل‌سازی محدودیت‌ها، تبدیل محدودیت‌ها به فرصت، بهره‌گیری حداکثری از فرصت‌های موجود و ایجاد فرصت‌های جدید در حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف را همواره مطمح نظر قرار دهد.[6]

با این ملاحظات روسیه در سال‌های اخیر تلاش کرده از تقابل‌های بی‌حاصل با آمریکا در خصوص آنچه این کشور منافع خود می‌داند اجتناب نماید. به عنوان نمونه در مواردی از جمله گسترش ناتو به شرق، خروج آمریکا از پیمان «ای بی ام»، جنگ افغانستان و استقرار پایگاه‌های نظامی آن در آسیای مرکزی، جنگ عراق، توسعة نفوذ آن در گرجستان، پروندة هسته‌ای کُرة شمالی و ایران یا با این کشور مصالحه کرده و یا حتی نارضایت‌مندانه در برابر آن موضع انفعال را برگزیده است. اما نکتة حائز توجه اینکه روسیه به اصل فرصت‌طلبی راهبردی و امتیازگیری از آمریکا تا آستانة تحمل آن، که در بالای آن امکان کمی برای چانه‌زنی و احتمال زیادی به تقابل و در پایین آن فضای زیادی برای مانور وجود دارد، نیز توجه کامل داشته و نسبت به حداکثرسازی منافع خود در این محدوده تمام تلاش خود را بکار گرفته است.[7]

به عقیدة برخی پوتین پس از حوادث 20 شهریور (11 سپتامبر) با تأکید بر این اصل و تمرکز بر دو موضوع مورد نگرانی آمریکا (خلع سلاح و تروریسم بین‌الملل) توانست در این دو حوزه از آمریکا امتیاز بگیرد.[8] پوتین پس از این حوادث تلاش کرد با همکاری گسترده با امریکا در جنگ علیه تروریسم فرآیند همگرایی روسیه در جامعة (امنیتی و اقتصادی) جهانی را تسریع کند. به عقیدة پوتین پس از حوادث 20 شهریور (11 سپتامبر) جلب همکاری روسیه برای مبارزه با تروریسم یک ضرورت بود و در همین چهارچوب بود که آمریکا به همکاری با روسیه متمایل شد و این دستگاه دیپلماسی روسیه بود که باید با فرصت‌طلبی راهبردی خود طوری رفتار می‌کرد که شرایط و ترتیبات نظام تک‌قطبی در راستای منافع روسیه رقم بخورد. به اعتقاد او سمت‌گیری روسیه پس از این حوادث بازخوردی منطقی و مطلوب داشت[9] و روسیه توانست آنچه به غرب می‌دهد مابه‌ازاء آن را دریافت کند.[10] گرچه این اقدام به سبب فقدان منافع محسوس مورد انتقاد برخی نخبگان داخلی قرار گرفت، اما روند و فضای کلان بین‌المللی به طور نسبی به نفع روسیه رقم خورد.

به عقیدة تحلیل‌گران علت تصمیم پوتین به همکاری با آمریکا برخلاف سیاست ادغام گورباچف و کوزیرف به دلیل پذیرش واقع‌بینانة این حقیقت بود که راه برون‌رفت از وضعیت اقتصادی و سیاسی حاشیه‌ای روسیه در عرصة بین‌الملل در شرایط وقت، همکاری‌ با آمریکا بود. این حادثه برای روسیه فرصتی بود تا فاصلة بوجود آمده بین روسیه و غرب (به ویژه آمریکا) را از بین ببرد و همزمان تصویری از نقش برجسته و مستقل روسیه به عنوان یک شریک مسئولیت‌پذیر در مبارزة جهانی علیه تروریسم ایجاد نماید.[11]

در برخی تحلیل‌ها موافقت نهایی آمریکا با عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی نیز حاصل همراهی روسیه با این کشور در پروندة هسته‌ای ایران ذکر شده است. مسافرت بلافاصلة پوتین به عربستان، قطر و اردن (سه متحد عمدة آمریکا در خاورمیانه) بعد کنفرانس مونیخ و سخنرانی تند او علیه سیاست‌های آمریکا نیز ناشی از فرصت‌طلبی راهبردی او در استفاده از مجال پیش‌آمده برای افزایش نفوذ خود در این منطقه، به تبع ناکامی برخی سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا از جمله سردرگمی در عراق، ناکامی در راهبری فرآیند صلح خاورمیانه و نارضایتی رهبران کشورهای عربی از طرح خاورمیانة بزرگ و پروژه‌های دموکراسی‌سازی آن ارزیابی می‌شود.[12]
 
اشتباه راهبردی
مورد دیگری که در برخی تحلیل‌ها از آن به عنوان فرصت‌طلبی راهبردی پوتین یاد می‌شود پیشنهاد او در کنفرانس مطبوعاتی پایان اجلاس سران گروه هشت در آلمان به امریکا است. پوتین در این در این کنفرانس اعلام کرد؛ «روسیه آماده مشارکت با امریکا در کسب اطلاعات نظامی از ایستگاه راداری قبله در جمهوری آذربایجان است». او افزود؛ «این رادار به طور کامل منطقه‌ای را که سبب نگرانی آمریکا است، تحت پوشش قرار می‌دهد». او به امریکا پیشنهاد کرد جای ایجاد سیستم دفاع موشکی در اروپای شرقی از ایستگاه راداری قبله در جمهوری آذربایجان استفاده نماید.[13] هر چند در برخی تحلیل‌ها این اقدام پوتین منطبق با اصل فرصت‌طلبی راهبردی در رویکرد عمل‌گرایی او در سیاست خارجی یاد می‌شود، اما از منظر این نوشتار در سطحی کلان می‌توان این اقدام را متأثر از نقص ماهوی رویکرد عمل‌گرایی در ترجیح منافع کوتاه‌مدت به مصالح بلندمدت اشتباه و این اقدام را نه فرصت‌طلبی راهبردی، بلکه یک اشتباه راهبردی ارزیابی کرد.[14]
 
به نظر می‌رسد روسیه از دو جنبه دچار اشتباه‌ شده است. اول اینکه روسیه مسلماً به دنبال گرفتن مابه‌ازاء از امریکا در قبال این اقدام خود است، اما تجربیات دهة 90 روسیه در رابطه با غرب و تجربة چندی پیش آن در همکاری بی‌قید و شرط با امریکا پس حوادث 20 شهریور (11 سپتامبر) و جنگ این کشور در افغانستان نشان داد که امریکا در دادن مابه‌ازاء به روسیه آن چنان سخاوتمند نیستند و همچنان روسیه را شریکی سخت و غیرقابل اعتماد می‌دانند. مابه‌ازاء‌های ناچیز از قِبَل همکاری با امریکا پس از این حوادث  موضوعی بود که مورد انتقاد وسیع جناح‌ها و گروه‌های داخلی روسیه قرار گرفت. لذا انتظار مابه‌ازاء‌هایی که ارزش این اقدام غیردوستانة در قبال ایران (ایراد تردید در اصل حسن‌روابط و احترام متقابل و مخدوش کردن امکان همکاری‌های بلندمدت‌تر با ایران) را داشته باشد محل تردید است.

اشتباه دوم و مهم‌تر اینکه روسیه نباید فراموش کند که ایران یک قدرت بزرگ منطقه‌‌ای است و همانطور که مارگیلف رئیس کمیتة امور بین‌الملل شورای فدراسیون روسیه نیز خاطر نشان کرد این اقدام نباید بر روابط با ایران تأثیر منفی بگذارد. حافظة تاریخی مردم و نخبگان ایران از روسیه بطور کلی مثبت نیست. در این حافظه خاطرة جنگ‌های ایران و روسیه، قراردادهای گلستان و ترکمن‌چای، از دست رفتن بخش‌های از خاک ایران، بلوای گریبایدف، تشکیل حکومت پیشه‌وری، ورود قشون شوروی به ایران در جنگ جهانی، اعمال نفوذ در امور داخلی ایران از طریق حزب توده و در دورة بعد انقلاب حمایت تسلیحاتی روسیه از صدام، موضوع تقسیم دریای خزر، موضع‌گیری‌های مبهم روسیه در بحث هسته‌ای ایران (از منظر ایران) و تأخیر چندباره در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر همواره تداعی می‌شود و به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین عوامل سکون روابط ایران و روسیه و بالا نرفتن آن از سطحی مشخص تأثیر طبیعی همین حافظة منفی تاریخی ایران از طرف روسی خود باشد.

متأسفانه طی سال‌های اخیر نه تنها از سوی روسیه برای بازسازی این حافظة تاریخی منفی اقدامی صورت نگرفته، بلکه مورد اخیر پیشنهاد آقای پوتین به امریکا که از منظر بسیاری از نخبگان و مردم ایران وجه‌المصالحه قرار دادن ایران در معامله روسیه با امریکا است، اضافه شدن موردی به موارد متعدد منفی پیشین در حافظة تاریخی ایران نسبت به روسیه است. به نظر می‌رسد ماحصل این پیشنهاد برای روسیه (از سوی طرف ذی‌نفع ایرانی در این پیشنهاد) سنگین‌تر شدن کفة منفی این حافظ تاریخی و به تبع آن دشوار شدن اعتماد به روسیه برای پی‌گیری همکاری‌های بلندمدت آتی در حوزه‌های دیگر است. روسیه باید بداند که هر چند ممکن است ایران بر حسب مصلحت و بنا به شرایط خاص سیاست خارجی خود و فشار غرب به آن، به این رویکرد غیردوستانة مسکو در این مقطع زمانی پاسخ صریح ندهد، اما این مورد در حافظة تاریخی مردم و سیاست‌مداران ایران ثبت خواهد شد.

روسیه باید بداند که رکود روابط ایران با غرب همیشگی نخواهد بود و زمانی این روابط در مسیر متعادل خود قرار خواهد گرفت، آنگاه هیچ منطقی و مجالی برای توسعة گستردة روابط با روسیه حتی در زمینة اقتصادی متصوّر نخواهد بود. آقای پوتین باید بداند که هدف ضرورتاً وسیله را توجیه نمی‌کند، هدف عالیه و بایستة تأمین منافع ملی روسیه ممکن است با بکارگیری روش نامناسب و در این مورد خاص با زیرسئوال بردن اصل حسن‌روابط به هدف مطلوب منتهی نشود و با نادیده گرفتن منافع بلندمدت هزینه‌هایی نیز بر سیاست خارجی روسیه تحمیل ‌نماید. آقای پوتین باید بداند که این اقدام او می‌تواند به عنوان تجربه‌ای برای سایر کشورها با تأکید بر ذهنیت «روسیه یک شریک غیرقابل اعتماد، غیرقابل پیش‌بینی و سخت» روابط بلندمدت این کشور با سایر شرکای آن را نیز بصورت منفی تحت‌ تأثیر قرار دهد.

پی‌نوشت‌ها
[2]. Commonwealth of Independent States
[3]. healthy competition
[4]. market prices
[9]. پس از این همکاری‌ها شورای همکاری روسیه و ناتو به شکل باثباتی ایجاد ‌شد، اواخر 1380 (اوائل 2002) روسیه به عنوان یک اقتصاد بازار از سوی آمریکا و اتحادیة اروپا پذیرفته شد، اردیبهشت 1381 (مه 2002) مقدمات عضویت دائم روسیه در سازمان تجارت جهانی با موافقت اولیه آمریکا فراهم شد، و در تیر 1380 (ژوئیة 2001) در نشست کاناکیس گروه هشت مقرر شد روسیه در سال 1385 (2006) میزبانی سران این گروه را به عهده بگیرد و عضویت دائم آن در این نهاد مورد بررسی قرار گیرد.
[14]. هر چند طبق برخی تحلیل‌ها هدف روسیه اساساً موضوع دیگری است. روسیه می‌داند که امریکا این پیشنهاد را نمی‌پذیرد و صرفاً تلاش می‌کند با این پیشنهاد توپ را به زمین امریکا بیندازد و مخالفت‌های احتمالی آینده خود با سیاست‌های این کشور و برخی اقدامات خود از جمله توسعة توان نظامی و تلاش برای نقش‌آفرینی بیشتر در تحولات بین‌الملل را در واکنش به مخالفت امریکا با این پیشنهاد توجیه نماید.

نویسنده: علی‌رضا نوری
منبع: سایت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 27 خرداد 1386
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد