علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

پیشنهاد پوتین به امریکا؛ اشتباه راهبردی یا راهبرد اشتباه

روابط ایران و روسیه طی سال‌ها و دهه‌های اخیر را از این جهت می‌توان خاص دانست که علی‌رغم گسترش قابل ملاحظة روابط نظامی طرفین، روابط اقتصادی و سیاسی هیچگاه از سطح خاصی فراتر نرفته و سطح کنونی روابط نیز همواره محل تردید طرفین بوده است.  لذا به نظر می‌رسد نوع کنش‌ و واکنش طرفین به مسائل موردی از جمله پیشنهاد اخیر آقای پوتین را باید در یک چهارچوب وسیع‌تر مورد بررسی قرار داد. محمد حسنین هیکل  در کتاب خود «دیداری تازه با تاریخ» تحلیل یکی از اعضای حزب کمونیست در خصوص درک اعراب از مسکو و درک مسکو از اعراب را ذکر کرده که به نظر می‌رسد برخی از این تحلیل‌ها قابل تعمیم به درک ایرانی‌ها از روسیه نیز باشد.

1- عرب‌ها به مسکو می‌آیند، پس از اینکه به غرب رفته و ناامید شده‌‌اند.
2- عرب‌ها وقتی در مسکو هستند با غرب مذاکره می‌کنند، گویی پیام عذرخواهی برای غرب ‌می‌فرستند.
3- رفتار عرب‌ها به نحوی است که گویی مسکو توان فنی و اطلاعاتی یک ابرقدرت را ندارد.
4- برخی از اعراب با روسیه صرفاً به عنوان یک تاجر اسلحه رفتار می‌کنند.
5- عرب‌ها برای مردم خود علت شکست جنگ 1973 را تسلیحات روسی توجیه می‌کنند، اما وقتی پیروزی بدست می‌آورند آن را ناشی از ارادة سربازان خود قلمداد می‌کنند.

مرور روابط ایران و روسیه طی سال‌های اخیر و حتی قبل از انقلاب حاکی قابلیت تعمیم این پنج بند به نوع تعامل ایران با روسیه (بطور نسبی) است. اما در خصوص چرایی این تأثیر یکسان بر روابط ایران و روسیه در دوره‌های زمانی مختلف به نظر می‌رسد مهمترین عامل استمرار این تأثیر در رفتار ایران نسبت به روسیه حافظة تاریخی مردم و نخبگان ایران از روسیه است. در تجزیه و تحلیل رفتارهای سیاست خارجی دو گروه عوامل که به صورت با‌ثبات و مقطعی بر رفتارهای خارجی یک کشور تأثیر می‌گذارند از یکدیگر بازشناخته می‌شوند. معمولاً از موقعیت ژئوپولیتیکی و فرهنگ سیاسی به عنوان عوامل باثباتی یاد می‌شود که در زمان‌ها و مقاطع مختلف (بدون توجه به شرایط خاص از جمله نوع حکومت و یا نوع ترکیب نخبگان حاکم) تأثیری همگون بر رفتارهای سیاست خارجی می‌گذارند.

در این میان و با توجه به موضوع نوشتار حاضر به نظر می‌رسد عاملی که در تحلیل روابط ایران و روسیه طی سال‌ها و دهه‌های اخیر بیشترین تأثیر را در رکود و سکون روابط داشته، بحث فرهنگ سیاسی و حافظة تاریخی (به عنوان زیرعنوانی از بحث فرهنگ سیاسی) مردم و نخبگان (فکری و سیاسی) ایران از روسیه است. (تأثیر همگون آن به این نحو است که صرفه‌نظر از دولت آقای احمدی‌نژاد، خاتمی، رفسنجانی و یا حتی در حکومت‌های قبل انقلاب این عامل تأثیری یکسان بر نوع نگرش ایران به روسیه داشته است).

هر چند ایران کمک‌های فنی (ذوب‌آهن اصفهان، نیروگاه‌ها و ...) و نظامی روسیه طی سال‌های اخیر را فراموش نمی‌کند، اما متأسفانه حافظة تاریخی مردم و نخبگان ایران از روسیه بطور کلی مثبت نیست. در این حافظه خاطرة جنگ‌های ایران و روسیه، قراردادهای گلستان و ترکمن‌چای، از دست رفتن بخش‌های از خاک ایران، بلوای گریبایدف، تشکیل حکومت پیشه‌وری، ورود قشون شوروی به ایران در جنگ جهانی، اعمال نفوذ در امور داخلی ایران از طریق حزب توده و در دورة بعد انقلاب حمایت تسلیحاتی روسیه از صدام، موضوع تقسیم دریای خزر، موضع‌گیری‌های مبهم روسیه در بحث هسته‌ای ایران (از منظر ایران) و تأخیر چندباره در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر همواه تداعی می‌شود و به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین عوامل سکون روابط ایران و روسیه و بالا نرفتن آن از سطحی مشخص تأثیر طبیعی همین حافظة منفی تاریخی ایران از طرف روسی خود باشد.

لذا همچنان که در توضیح تأثیر همگون مؤلفة فرهنگ سیاسی و حافظة تاریخی گفته شد، این حافظه صرفه‌نظر از جناح‌، گروه، حکومتی و نخبگان به یک شکل بر نوع ارزیابی مردم و نخبگان ایران از رفتار روسیه تأثیر یکسان گذاشته و می‌گذارد. متأسفانه طی سال‌های اخیر نه تنها از سوی روسیه برای بازسازی این حافظة تاریخی منفی اقدامی صورت نگرفته، بلکه نوع تعامل روسیه با ایران از جمله (همانطوری که اشاره شد) بحث حمایت تسلیحاتی روسیه از صدام، موضوع تقسیم دریای خزر، موضع‌گیری‌های مبهم روسیه در بحث هسته‌ای ایران (از منظر ایران)، تأخیر چندباره در راه‌اندازی نیروگاه بوشهر و مورد اخیر پیشنهاد آقای پوتین به امریکا که از منظر بسیاری از نخبگان و مردم ایران وجه‌المصالحه قرار دادن ایران در معامله روسیه با امریکا است، حاکی از اضافه شدن موردی به موارد متعدد منفی پیشین در حافظة تاریخی ایران نسبت به روسیه است. (نمود این مسئله این است که همکنون بسیاری از مردم عوام نیز معتقدند در شرایط حاضر روسیه در حال امتیازگیری‌های زیاد از ایران است).

لذا به نظر می‌رسد صرفه‌نظر از موضع‌گیری مقطعی نخبگان‌ فکری و سیاسی، گروه‌ها و جناح‌ها ایرانی در خصوص این پیشنهاد (که به نظر می‌رسد به صورت موردی آنچنان محل بحث نداشته و مهم نباشد)، ماحصل این پیشنهاد برای روسیه (از سوی ایران) سنگین‌تر شدن کفة منفی حافظ تاریخی مردم ایران نسبت به روسیه و دشوار شدن اعتماد به روسیه برای پی‌گیری همکاری‌های بلندمدت آتی در حوزه‌های دیگر است.

همان‌طور که ذکر آن رفت این پیشنهاد که موردی منفی از موارد منفی موجود در حافظة تاریخی ایرانیان نسبت به روسیه است به طور یکسان و به صورت منفی بر ارزیابی جناح‌ها و گروه‌ها از رابطه ایران و روسیه تأثیر می‌گذارد و به نظر می‌رسد تفاوت تنها در نوع بروز عملی آن است که اغلب در قالب نوع برداشت آنها از ائتلاف‌سازی در سیاست خارجی بروز می‌یابد. در ایران نیز همانند سایر کشورها و جوامع دیدگاه‌ها و رویکردهای مختلفی در خصوص سمت‌گیری‌های سیاست خارجی، انتخاب شرکا و متحدین و نحوة ائتلاف‌سازی وجود دارد. (علی رغم تنوع گروه‌ها در ایران به (اصول‌گرایان، اصلاح‌طلبان، ملی‌مذهبی و ...) در نوشتار زیر گروه‌های مختلف به دو گروه‌ کلان چپ و راست (که شما به خوبی از تعلق گروه‌ها به این دو دستة کلان آگاه هستند) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.)

به نظر می‌رسد دیدگاه‌های نیروهای راست (که بیشتر در قدرت حضور دارند) در خصوص ائتلاف‌سازی در سیاست خارجی را بتوان در چهارچوب نظریة رئالیسم و اصل خودمداری در عرصة سیاست بین‌الملل توضیح داد. این طیف بر اساس این اصل نسبت به هر گونه ائتلاف اعم از شرقی و غربی بدبین هستند و نمود آن را می‌توان در سیاست  نه شرقی و نه غربی این طیف از ابتدای انقلاب مورد توجه قرار داد. این طیف همکاری و اتحاد در سیاست خارجی را بر اساس اصل بازگفته موقت و ناپایدار و صرفاً با هدف تأمین منافع ملی ممکن می‌دانند.

مرور رفتار آنها از ابتدای انقلاب و علی‌رغم همه دشمنی‌ها با غرب حاکی از آن است که این گروه همکاری با غرب را بر همکاری با روسیه ترجیح می‌داده و می‌دهد، ولی به خاطر مسائل و مشکلات مختلف با غرب طی سال‌های اخیر به ناچار به روسیه مایل شده و علت اصلی توسعة روابط فعلی روسیه و ایران چالش روابط ایران و غرب و نه مزایای روسیه بوده است (متأسفانه واقعیت این است). به نظر می‌رسد این اقدام روسیه از منظر راست‌ها که سیاست‌بین‌الملل را از منظر رئالیستی می‌بینند و تلاش کشورها را به طور طبیعی در حداکثرسازی قدرت و منافع ملی خود می‌دانند، غیرمنتظره نبوده و منطبق با واقعیت‌های سیاست‌ بین‌الملل است و به واسطة همین دیدگاه از روسیه توقع اینچنین رفتاری را دارند. اما تأثیر این اقدام و اینچنین اقدام‌هایی از سوی روسیه آنها را در اندیشة رئالیستی خود، هر چه بیشتر ثابت‌ قدم‌تر کرده تا هر چه زودتر خود را از روابط عمیق و وابستگی به روسیه رهایی بخشند.

دیدگاه اصلاح‌طلبان در سیاست‌ بین‌الملل بیشتر منطبق بر نظریه‌های لیبرالیستی است که منطق ائتلاف را مثبت و در جهت افزایش ظرفیت و توان برای تأمین منافع می‌دانند. آنها با توجه به ظرفیت، ماهیت، منطق فکری و جغرافیایی ایران از ابتدای انقلاب همواره در موضع‌گیری‌های خود که عمدتاً در خارج از قدرت صورت‌گرفته، غرب و مزایای آن را بهترین گزینه برای ائتلاف‌سازی در سیاست خارجی می‌دانند و روسیه را عمدتاً به واسطة ضعف‌های آن به عنوان یک قدرت چندبُعدی، فاقد شرایط لازم برای ائتلاف‌سازی می‌دانند.

به نظر می‌رسد پیشنهاد پوتین از منظر هر دو طیف راست و چپ (از دو منظر متفاوت رئالیستی و لیبرال) مورد غریبی در رفتار روسیه در قبال ایران نیست. راست‌ها این مورد را تأکیدی بر اصل خودمداری در سیاست‌ بین‌الملل و اصل عدم اعتماد به سایر کشورها تفسیر می‌کنند و چپ‌ها آن را دلیلی دیگر بر صحت مدعای خود در غیرقابل اعتماد بودن روسیه به عنوان شریک سیاست خارجی تفسیر می‌کنند. این مورد در این شرایط حساس و فضای نامساعد سیاست خارجی ایران موضوعی است برای انتقاد (نه چندان مؤثر) چپ‌ها از سیاست خارجی راست‌های درون حاکمیت که همة تخم مرغ‌های خود در ائتلاف‌سازی سیاست خارجی را سبد روسیه‌ای گذاشته‌اند که به راحتی ایران را وجه‌المصالحة معامله با امریکا برای امتیاز‌گیری از این کشور می‌کند.

هر چند در برخی تحلیل‌ها این اقدام پوتین منطبق با اصل فرصت‌طلبی استراتژیک در رویکرد عمل‌گرایی آن در سیاست خارجی یاد می‌شود، اما به نظر می‌رسد در سطحی کلان می‌توان این اقدام را متأثر از نقص ماهوی رویکرد عمل‌گرایی در ترجیح منافع کوتاه‌مدت به مصالح بلندمدت اشتباه و این اقدام را نه فرصت‌طلبی استراتژیک، بلکه اشتباه استراتژیک ارزیابی کرد.  به این معنا که به نظر می‌رسد روسیه از دو جنبه دچار اشتباه‌ شده است. روسیه مسلماً به دنبال گرفتن مابه‌ازاء از امریکا در این اقدام خود است، اما تجربیات دهة 90 روسیه در رابطه با غرب و تجربة چندی پیش آن در همکاری بی‌قید و شرط با امریکا پس حوادث 11 سپتامبر و جنگ این کشور در افغانستان نشان داد که امریکا در دادن مابه‌ازاء به روسیه آنچنان سخاوتمند نیستند و همچنان روسیه را شریکی سخت و غیرقابل اعتماد می‌دانند.

مابه‌ازاء‌های ناچیز قِبَل از همکاری با امریکا پس از حوادث 11 سپتامبر موضوعی بود که مورد انتقاد وسیع جناح‌ها و گروه‌های داخلی روسیه قرار گرفت. لذا انتظار مابه‌ازاء‌هایی که ارزش این اقدام غیر دوستانة روسیه در قبال ایران (ایراد تردید در اصل حسن‌روابط و احترام متقابل و مخدوش کردن امکان همکاری‌های بلندمدت‌تر با ایران) را داشته باشد محل تردید است. اشتباه دوم و مهم‌تر اینکه روسیه نباید فراموش کند که ایران یک قدرت بزرگ منطقه‌‌ای است و همانطور که مارگیلف رئیس کمیتة امور بین‌الملل شورای فدراسیون روسیه نیز خاطر نشان کرد این اقدام نباید بر روابط با ایران تأثیر منفی بگذارد. روسیه باید بداند که هر چند ممکن است ایران بر حسب مصلحت و بنا به شرایط خاص سیاست خارجی خود و فشار غرب به آن، به این رویکرد غیردوستانة مسکو در این مقطع زمانی پاسخ صریح ندهد، اما این مورد در حافظة تاریخی مردم و سیاست‌مداران ایران ثبت خواهد شد. 

روسیه باید بداند که رکود روابط ایران با غرب همیشگی نخواهد بود و زمانی این روابط در مسیر متعادل خود قرار خواهد گرفت، آنگاه هیچ منطقی و مجالی برای توسعة گستردة روابط با روسیه حتی در زمینة اقتصادی متصوّر نخواهد بود. آقای پوتین باید بداند که هدف ضرورتاً وسیله را توجیه نمی‌کند، هدف عالیه و بایستة تأمین منافع ملی روسیه ممکن است با بکارگیری روش نامناسب و در این مورد خاص با زیرسئوال بردن اصل حسن‌روابط به هدف مطلوب منتهی نشود و با نادیده گرفتن منافع بلند مدت هزینه‌هایی نیز بر سیاست خارجی این کشور تحمیل ‌نماید. آقای پوتین باید بداند که این اقدام او می‌تواند به عنوان تجربه‌ای برای سایر کشورها با تأکید بر ذهنیت «روسیه یک شریک غیرقابل اعتماد، غیرقابل پیش‌بینی و سخت» روابط بلندمدت این کشور با سایر شرکای آن را نیز بصورت منفی تحت‌ تأثیر قرار دهد.

نویسنده: علیرضا نوری / خرداد 1386
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد