علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

نژادپرستی و ملی‌گرایی افراطی در روسیة پس از شوروی (با تمرکز بر ج

نژادپرستی و ملی‌گرایی افراطی در روسیة پس از شوروی (با تمرکز بر جنبش کله پوستی ها)

چکیده
مشکلات و چالش‌های عدیدة دورة پس از شوروی از جمله بحران اقتصاد کلان، فقر وسیع، فساد گستردة اجتماعی و سیاسی، ضعف‌های اداری و اجرایی و از همه مهمتر بحران هویت ملی، جامعة روسیه را با مشکلات و ناهنجاری‌های عدیده‌ای مواجه کرده که گسترش پدیدة بیگانه‌هراسی و نژادپرستی در قالب‌های مختلف یکی از نمودهای ملموس آن است.  در کنار این نابسامانی‌ها، جنگ چچن و سیل مهاجرت به روسیه نیز تأثیری غیرقابل اغماض در گسترش اندیشة «روسیسم» و پدیدة نژادپرستی در این جامعه داشته است. جنبش «کله‌پوستی‌»‌ها در مقام بزرگ‌ترین گروه نژادپرست روسیه با توسلِ وسیع به اقدامات خشونت‌بار، نمایندة اصلی این اندیشه است که نگرانی‌های بسیاری را در داخل و خارج این کشور باعث و به مشکله‌ای مهم تبدیل شده است. سعی نوشتار حاضر بر آن است تا به قدر توان با روشی توصیفی- تحلیلی به واکاوی اسباب، چیستی و چگونگی این مشکله بپردازد.
کلید واژه‌ها: روسیه، بیگانه‌هراسی، نژادپرستی، جنبش‌ «کله‌پوستی‌»‌ها، بحران هویت، مهاجرت

مقدمه
بیگانه‌هراسی تاریخی به درازای حیات بشر دارد. بشر از ابتدای وجود همراه با احساس شک و ناخوشایندی نسبت به بیگانه و «غیرخودی» می‌زیسته که در موارد بسیار به تقابل بدون دلیلِ موجه منجر نیز می‌شده است. این تأثیر به حدی واقعی است که در بسیاری متون در تعریف هویت همیشه بر وجود «دیگری» تأکید و «خود» و هویت «خودی» در تقابل با «دیگری» و «غیرخودی» تعریف می‌شود. بیگانه‌هراسی در تاریخ روسیه نیز تاریخی طولانی دارد، اما توسعه و گسترش قابل ملاحظه اندیشه و اقدامات نژادپرستانه در روسیة پس از شوروی با ویژگی‌ خشونت‌بار آن، شمایلی جدید از این پدیده است که در این تاریخ مسبوق به سابقه نیست.
 
تقریباً هر روز گزارشی از یکی از شهرهای روسیه در خصوص جنایتی با انگیزه‌های نژادپرستانه در رسانه‌های این کشور منتشر می‌شود. این اقدامات معطوف به گسترش بی‌سابقه اندیشة «روسیسم»[1] است که هدف آن ایجاد یک جامعة تماماً روس (اسلاو) و پاک کردن روسیه از ملیت‌های غیراسلاو و خارجیان است.(McLennan 2005)  رهبران گروه‌های نژادپرست به پیروان خود می‌آموزند که هر چه بدی است از خارجی‌ها ناشی می‌شود و باید با آنها با قدرت مقابله کرد. تشدید فعالیت این گروه‌ها طی سال‌های اخیر به حدی نگران‌ بوده که سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشر بین‌المللی بارها به مقامات روسیه در خصوص اهمال و عدم توجه جدی به گسترش این پدیده هشدار داده‌اند .(“Праграмма гаражданских дествиней против фащизма” 2006) 

رهبران برخی نهادهای مدنی داخل روسیه نیز به تکرار از مقامات دولتی خواسته‌اند وخامت گسترش پدیدة نئونازیسم، بیگانه‌هراسی و تعصبات‌ نژادی را در این کشور جدی بگیرند. با التفات به گستردگی این پدیده در جامعة روسیه و تنوع گروه‌های نژادپرستِ این کشور، در نوشتار حاضر بر چیستی گروه‌های موسوم به «کله‌پوستی»[2]‌ به عنوان بزرگ‌ترین و فعال‌ترین گروه‌ نژادپرست روسیه و چرایی گسترش فعالیت آنها در چند سالة اخیر‌ تمرکز و در ادامه به این موضوع پرداخته می‌شود.

شکل‌گیری و ایدئولوژی گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌
جنبش افراطی «کله‌پوستی‌»‌ها اولین بار در دهة 1320 (1960 م) در بریتانیا شکل گرفت و سپس در قالب‌های مختلف به سایر نقاط جهان از جمله آلمان در قالب جنبش نازیسم و سپس نئونازیسم تسرّی یافت. این جنبش در ابتدا شامل تشکّلی از جوانان سفیدپوست با انسجام اندک بود که به واسطة مشکلات هویتی و در واکنش به موج گستردة مهاجرت دست به خشونت می‌بردند. ضدیت با سیاهان، یهودیان، هسپنیک‌ها (اسپانیایی‌تبارها)، آسیایی‌ها، همجنس‌بازان و مهاجرین ویژگی‌ اصلی این گروه‌ها بود. 

هر‌چند خواستگاه اصلی «کله‌پوستی‌»‌ها بریتانیا و گسترده‌ترین محل فعالیت آنها آلمان بوده و هر‌چند روسیه و روس‌ها بیش از هر کشور دیگری در مقابل نازی‌ها جنگیده، از آنها نفرت داشته و در شکست آنها سهم داشتند، اما مرور تحولات سال‌های اخیر در روسیه حکایت از آن دارد که ایدئولوژی نئونازیسم بیش از هر کشور دیگری در جامعة روسیة پس از شوروی شیوع یافته است  .(урсул 2008: 39)

تشکّل‌های مختلفی در روسیه در قالب حزب و جنبش با گرایش‌ها و ایدئولوژی بیگانه‌هراسانه و نژادپرستانه فعال هستند که جنبش اتحاد ملی روسیه[3]، حزب حاکمیت ملی[4]، جنبش مخالفان مهاجرت غیرقانونی (دی‌پی‌ان‌آی)[5]، جنبش ملی‌گرای مردمی[6]، حزب آزادی[7]، حزب آزادی‌خواه روسیه[8]، اتحادیة اسلاوی[9]، گروه فرمت 18[10]، جامعة سوسیالیستی ملی‌گرا (ان‌اُ‌سی)[11]، جنبش ارادة مردم[12]، حزب ملی‌گرای بلشویک[13]، جنبش کوزاک‌ها[14] و جنبش «کله‌پوستی‌»‌ها[15] 

از مهم‌ترین این گروه‌ها هستند. در این میان جنبش موسوم به «کله‌پوستی‌»ها با انسجام کمتر و پراکندی بیشتر مهمترین میراث‌بر اندیشة نئونازیسم در روسیه است، نسبت به سایر گروه‌ها فعالیت بسیار گسترده‌تر و خشونت‌آمیزتری دارد و طی سال‌های اخیر به مشکله‌ای مهم برای جامعة روسیة پس از شوروی تبدیل شده است. «کله‌پوستی‌»‌های امروز روسیه مشتاقانه پیرو همان ایدئولوژی‌ شده‌اند که پدربزرگ‌های آنها 60 سال‌ پیش با آن مبارزه می‌کردند.(Atkinson 2007: 18) گالینا گازیون‌کووا، پژوهش‌گر مرکز مطالعات حقوق بشر سُووا معتقد است؛ «هیچ کس نمی‌خواهد به این واقعیت اعتراف کند که کشوری که دیروز فاشیسم را شکست داد، امروز به محلی برای رشد اندیشه‌های فاشیستی تبدیل شده است»(Nadezhdina 2007) .

الکساندر برُد،[16] رئیس دفتر حقوق بشر مسکو معتقد است در سال 1386 حدود 140 گروه تندرو در روسیه فعال بوده‌اند که بیشتر آنها را گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ تشکیل می‌داده‌اند (Nadezhdina 2007). نیکلای ‌سموروف[17] با اشاره به شکل‌گیری نطفة گروه‌های «کله‌پوستی‌» در دهه‌های 30-1320 (60-1950 م)، بر این اعتقاد است که مقامات دولتی در شکل‌گیری این گرو‌ه‌ها دخیل بوده و از آنها برای دستیابی به مقاصد سیاسی خود بهره می‌برده‌اند.(Смуров 2008)  

به اظهار سیمون چرنی، در آن زمان مقامات امنیتی و مأموران «کا‌گ‌ب» با سامان‌دهی به این گروه‌ها زیر نظر وزارت کشور و کمیته‌های منطقه‌ای اتحاد جوانان کمونیست در قالب و زیر عنوان «بریگادهای کمک‌یار پلیس»، از آنها برای تهدید و ضرب و شتم مخالفان کمونیسم (علاقه‌مندان به غرب) و مجبور کردن آنها به رهاکردن بهِ اصطلاح رفتارهای غیراجتماعی خود و نیز ترساندن زنانی که قصد ازدواج با خارجی‌ها را داشتند استفاده می‌کردند. هرچند تعامل متقابل این گروه‌ها با نهادهای امنیتی موجب انسجام نسبی و قدرت‌یابی قابل ملاحظة آنها در دهة 50-1360 (70 و 1980 م) شد، اما آنها همچنان زیر کنترل نیروهای امنیتی قرار داشته و فعالیت می‌کردند.(Mitrokhin 2006: 22)

گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ پس از فروپاشی شوروی (به طور دقیق از سال 1371) و در بهبوهة بی‌ثباتی‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی دهة 70 (90 م)، خود را بازتعریف کرده، فعالیت‌های خود را در قالبی جدید و البته این بار خارج از کنترل نیروهای امنیتی پی‌گرفته و به بزرگ‌ترین و فعال‌ترین جنبش نژادپرست روسیه تبدیل شده‌اند. جنبش «کله‌پوستی‌»‌‌ها، جنبشی عمدتاً اجتماعی است و اهداف سیاسی خاصی را دنبال نمی‌کند. 

منتسبین به این جنبش در گروه‌های متنوع و مختلف از جمله؛ «خون و شرافت»، «اتحاد بریگادهای 88» و «لژیون‌های کله‌پوستی» دسته‌بندی می‌شوند و اغلب نسبت به انتساب به گروه خود حساسیت دارند (Osborn 2005) . اعضای این جنبش موهای خود را می‌تراشند، به روش نازی‌ها به هم سلام می‌دهند و روی لباس‌های سیاه و پرچم‌های قرمز آنها نقشِ چکش‌های متقاطع به شکل صلیب شکسته، به عنوان نماد جنبش «کله‌پوستی‌»‌ها حک شده است(Marat 2006: 5) .

گروه‌های «کله‌پوستی‌» اغلب دارای ساختاری منضبط هستند که کیش شخصیتِ رهبر و تابعیت بی‌چون و چرا از او یکی از ویژگی‌های اصلی و ساختاری این گروه‌ها است. اعضاء گروه‌های «کله‌پوستی‌» عمدتاً جوانانی از خانواده‌های فقیر با سطح تحصیلات پایین هستند که به طور متوسط بین 13 تا 30 سال سن دارند. بر اساس تحقیقات انجام شده، اقدامات خشونت‌آمیز این گروه‌ها اغلب توسط اعضاء جوان 15 تا 17 سال صورت می‌گیرد و بیشتر این اقدامات در مسکو، پترزبورگ، ورونژ و نیژنی‌نووگوراد متمرکز بوده است.(Фочкин 2007a) برخی اعضاء این گروه‌ها اوباش و هواداران تیم‌های فوتبال هستند، اما برخی دیگر در انجمن‌های خاص عضویت دارند، بر هدفمند بودن اقدامات خود و شناخت دشمنان روسیه مصّرند و فرض بر این است که آگاهی کاملی از تاریخ و فرهنگ روسیه دارند(Фочкин 2007b) .

ایدئولوژی این جنبش ملغمه‌ای خاص از اندیشه‌های نژادپرستانة نازیسم و ملی‌گرایی افراطی روسی است. به واسطة این که در بسیاری موارد دیدگاه‌ها و فعالیت‌های آنها تقلیدی از ایدئولوژی و اقدامات نئونازی‌های آلمانی است، در برخی منابع از این گروه‌ها به عنوان گروه‌های «نئونازی روسی» نیز یاد می‌شود.[18] همة «کله‌پوستی‌»‌ها در شعار «روسیه برای روس‌ها» مشترکند و مسئله‌ای که بیش از هر چیز آنها را با یک‌دیگر متحد می‌کند، نفرت از خارجی‌ها به ویژه مهاجرین آسیای مرکزی و قفقاز، آسیایی‌ها و آفریقایی‌هایِ (به طور کلی سیاهانِ) حاضر در روسیه است که به صورت ضرب و شتم شدید و قتل آنها نمود بیرونی می‌یابد. 

ملیّت‌های غیراسلاوِ روسیه از جمله اتباع قفقاز شمالی (به ویژه چچنی‌ها و داغستانی‌ها) و همچنین یهودیان از جمله شهروندان این کشور هستند که در کنار خارجی‌ها، زیر شعار مقابله با «دشمنان ملتِ» هدف حملة گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ قرار می‌گیرند. البته در بسیاری موارد ملیت برای «کله‌پوستی‌»‌ها مطرح نیست و غیراسلاو و غیرسفید بودن مهمترین علت نفرت و انگیزة اقدام‌های خشونت‌آمیز آنها است.(Nadezhdina 2007)

بسیاری از «کله‌پوستی‌»‌ها پیرو دیدگاه‌های الکساندر ساخارفسکی[19] رهبر حزب راست‌گرای افراطی مردم[20] هستند. ساخارفسکی با اعتقاد به اینکه نژاد سفید همواره زیر تاخت و تاز خارجی‌هایِ غیرسفید بوده، سیاست نفرت را در میان هواداران خود تبلیغ می‌کند. او همانند قاطبة «کله‌پوستی‌»‌ها به شدت ضدیهود است و از اینکه هیتلر نتوانست روسیه را از شرّ یهودیان پاک کند، ابراز تأسف می‌کند. به اظهار او؛ «هیتلر می‌خواست روسیه را از ظلم یهودیان نجات دهد و رومانف‌ها را به قدرت بازگرداند، اما خدا به او این اجازه را نداد و امروز این وظیفة ماست که این هدف را به انجام رسانیم» .(Osborn 2005) طبق گزارش مرکز مطالعاتی سُووا[21] جنایات «کله‌پوستی‌»‌ها ویژگی‌های مشترکی به قرار زیر دارد:

1. تمام قربانیان ظاهری غیراسلاو دارند و مورد حمله گروهی (حداقل سه نفری) واقع می‌شوند.
2. به ندرت با سلاح گرم و بیشتر با وارد آوردن ضربات متعدد سلاح سرد قربانیان خود را هدف قرار می‌دهند و در برخی موارد قربانیانِ مجروح خود را در گوشه‌ای رها می‌کنند تا آرام جان دهند.
3. حملات سطحی انجام نمی‌دهند و عمدتاً ضرب و شتم شدید و قتل عنصر اصلی فعالیت آنها است.
4. مشروب نمی‌خورند، مواد مخدر مصرف نمی‌کنند و فیزیک قوی‌ دارند (البته در عمل این موارد نسبی است و بسیاری از حملات «کله‌پوستی‌»‌ها در حالت غیرعادی (مستی) انجام می‌شود).
5. دختران نیز در این گروه‌ها عضویت دارند و در حملات نیز شرکت می‌کنند.
6. آنها بین قربانیان کودک، جوان، پیر، زن و یا مرد تفاوت قائل نمی‌شوند.[22]
7. اقدام به جنایت در اماکن عمومی از جمله در مترو‌ها، دانشگاه‌ها، فروشگاه‌ها و پارک‌ها را ترجیح می‌دهند(Baysinger 2006: 7) .

تشدید فعالیت گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌
هر‌چند دامنة فعالیت‌ خشونت‌آمیز گروه‌های «کله‌پوستی‌» در روسیة پس از شوروی همواره روندی رو به افزایش داشته، اما از آغاز هزارة جدید این روند به نحو قابل‌ملاحظه‌ای تسریع شده است. بنا به آمار ارائه شده از سوی مرکز مطالعاتی سُووا، در سال 1383 از مجموع 256 حملة نژادپرستانه 46 مورد، سال 1384 از مجموع 413 حمله 13 مورد و سال 1385 از مجموع 520 حمله 54 مورد به قتل قربانیان منجر شده است. بر اساس آمار همین مرکز در شش ماهة نخست سال 1386 بیش از 300 مورد حملات نژادپرستانه در روسیه به ثبت رسیده که از این شمار 37 مورد مرگ قربانیان را در پی داشته است(Kozhevnikova 2007: 27) . 

به دنبال قتل مترجم افغانی ادارة مهاجرت روسیه در اردیبهشت 1381 به دست «کله‌پوستی‌»‌ها و درخواست سفرای برخی کشورها از ایگور ایوانف وزیر خارجة وقت این کشور برای اقدام جدی‌تر دولت روسیه در برابر روند رو به افزایش اقدامات نژادپرستانه، این پدیده ابعاد بین‌المللی نیز به خود گرفت .(“Moscow Skinheads Target Southerners” 2002)

دور جدید فعالیت گروه‌های «کله‌پوستی‌» که به عقیدة برخی با روی کار آمدن دولت ملی‌گرای پوتین در اواخر سال 1378 آغاز شده، با تحول در شمار و کیفیتِ اعضاء و همچنین شیوه‌های اقدام آنها همراه بوده است. شمار اعضاء منتسب به این گروه‌ها از آغاز هزارة جدید افزایش قابل ملاحظه داشته، به نحوی که تعداد آنها از چند ده نفر در ابتدای دهة 70 (90 م) به بیش از 50 هزار نفر در سال 1384 و حدود 70 هزار نفر در سال 1386 رسیده و با توجه به روند فزایندة عضوگیری این گروه‌ها، بیم‌ آن می‌رود که این تعداد تا سال 1389 به بیش از 100 هزار نفر بالغ شود. لذا با عنایت به مجموع حدود 70 هزار نفری شمار «کله‌پوستی‌»‌ها در سایر نقاط دنیا، می‌توان ادعا کرد که بیش از دو سوم «کله‌پوستی‌»‌های دنیا در روسیه فعال هستند. هر‌چند با توجه به فعالیت مخفی این گروه‌ها و فقدان آمار رسمی در این خصوص، احتمالاً رقم واقعی اعضاء گروه‌های «کله‌پوستی‌» در روسیه بسیار بیشتر از این تعداد باشد (Osborn 2005).

افزون بر کمیّت، کیفیت اعضاء گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ نیز طی این دوره دستخوش تحول بوده است. اعضاء این گروه‌ها در دهة 70 (90 م) اغلب هواداران تیم‌های فوتبال و نوجوانان اوباش بودند، اما از آغاز هزارة جدید بر شمار افراد جوان و میان‌سال این گروه‌ها افزوده شده، سطح عمومی تحصیلات و جایگاه اجتماعی اعضاء ارتقاء یافته و مجاری عضوگیری آن‌ها نیز (از جمله از مدارس دانشگاه‌ها و حتی نهادهای دولتی) متنوع‌تر شده است(Kozhevnikova 2007: 13) . به عقیدة گالینا کوژونی‌کووا،[23] کارشناس مرکز سُووا، هم‌اکنون در میان «کله‌پوستی‌»‌ها دانشجو، فرزندان خانواده‌های طبقات متوسط به بالا، حتی افسران پلیس و کارمندان دولت نیز دیده می‌شود(Pitulova 2008) . 

سرگئی بلیکف[24] با اشاره به تشدید عنصر خشونت در اقدامات «کله‌پوستی‌»‌ها معتقد است؛ ««کله‌پوستی‌»‌های دهة 70 (90 م) اوباش‌هایی ساده‌ بودند، اما «کله‌پوستی‌»‌های امروز، قاتلان حرفه‌ای هستند. آنها در حملات خود از پیچ‌گوشتی و چاقو استفاده می‌کنند و حملات آنها معمولاً به مرگ قربانیان ختم می‌شود» (Osborn 2005). شایان ذکر است که «کله‌پوستی‌»‌ها برخلاف گذشته در اقدامات جدید خود به تنهایی نیز مبادرت به حمله می‌کنند.[25]

گسترة فعالیت این گروه‌ها نیز در سال‌های اخیر دستخوش تغییر بوده است. در گذشته دامنة فعالیت گروه‌های«کله‌پوستی‌» عمدتاً محدود به شهرهای بزرگ (مسکو و پترزبورگ) بوده، اما دور جدید فعالیت آنها به شهرهای کوچک نیز گسترده شده است. آمارها حاکی از تمرکز بیشتر فعالیت آنها در مسکو، پترزبورگ، کراسنودار، استاوروپل، سوِرولوفسک و اکاترین‌بورگ است، اما هر از چند گاهی، گزارش‌هایی از جنایت‌های پراکندة این گروه‌ها در سایر شهرهای روسیه نیز منتشر می‌شود (Charny 2005). 

طی این سال‌ها گروه‌های «کله‌پوستی‌» توانسته‌اند حمایت‌های مالی و حقوقی مناسبی نیز برای اقدامات خود جلب کرده و از این طریق دوستان خود در زندان را نیز مورد حمایت قرار دهند. «کله‌پوستی‌»‌ها طی سال‌های اخیر مخالفان خود از جمله فعالان حقوق بشر، وکلا و دانشگاهیان را نیز مورد حمله قرار داده‌اند. فروردین 1383 آلکسی کوزلوف،[26] از اعضاء جنبش حقوق بشر جوانان،[27] در ورونژ مورد ضرب و شتم شدید دو تن از «کله‌پوستی‌»‌ها قرار گرفت.  خرداد 1384 نیکلای گری‌ینکو[28] یکی از برجسته‌ترین کارشناسان ضدجنبش «کله‌پوستی‌» و رئیس کمیسیون حقوق اقلیت‌های جامعة علمی پترزبورگ[29] 

نیز مورد حمله اعضاء این گروه‌ها قرار گرفت و به قتل رسید. او مطالعات وسیعی را در مورد این جنبش انجام داده و مشاور برخی مقامات دولتی در خصوص مبارزه با فعالیت‌های نژادپرستانه بود.(“Russian Federation: Brutal Killing Of Human Rights Defender Nikolai Girenko” 2004: 2) خرداد 1386 نیز والنتین اُزونف،[30] همکار نزدیک گری‌ینکو که فعالیت‌های وی را دنبال می‌کرد به دست اعضاء همین گروه‌ها به قتل رسید.(Гилинский 2007)

بسترها و اسباب تشدید فعالیت جریان «کله‌پوستی‌»‌ها
نابسامانی‌های دورة پس از شوروی، جنگ چچن و سیل مهاجرت به روسیه در دهة 70 (90 م) سه علت عمده‌ای است که بیشترین تأثیر را در سامان‌یابی و انسجام گروه‌های «کله‌پوستی‌» در دورة پس از شوروی داشته و از این طریق بستر لازم برای تشدید فعالیت این گروه‌ها را در این دوره مهیا کرده که در ادامه هر یک از این علل به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد.

الف: نابسامانی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دورة پس از شوروی
به تبع مشکلات عدیدة ناشی از فروپاشی، جامعة روسیة پس از شوروی جامعه‌ای از هم‌گسیخته بود که در آن مؤلفه‌های هویتی سابق مورد تردید قرار گرفته و مبانی جدید هویتی نیز هنوز به درستی تعریف نشده بود. بسیاری از برنامه‌های نابسامان اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در این جامعة خودمدارانه و بدون اندیشه‌ورزی بایسته انجام گرفت که ارمغان آن وخامت شدید اوضاع اجتماعی و اقتصادی، افت سطح رفاه، کاهش خدمات آموزشی و بهداشتی، افزایش بیکاری، گسترش فساد و جرائم و بسیاری معضلات دیگر بود. بی‌خانمان‌های روسیه در دهة 70 (90 م) به بیش از سه برابر این تعداد در دورة شوروی بالغ شده بودند. 

مشکلات اقتصادیِ خانواده‌ها در این دهه باعث رها کردن حدود 4 میلیون نوجوان و جوان در خیابان‌ها شده بود. خیابان‌های روسیه در این دهه پر از «بچه‌های اصلاحات» بود که عبارت بودند از جوانان و نوجوانان بی‌هویت و سردگم، به لحاظ روانی نامتعادل، با سطح تحصیلات پایین، کمبودهای اقتصادی فراوان، آستانة تحمل اندک و آماده برای انجام هرگونه اقدام خشونت‌آمیز که به راحتی زیر تأثیر و تحریک گروه‌ها و افراد تندرو از جمله گروه‌های نژادپرست قرار می‌گرفتند .(Викторовна 2008: 4)

فروپاشی شوروی به همراه سایر تبعات منفی آن، خلأ ایدئولوژیکی ناشی از حذف ایدئولوژی کمونیسم را نیز به وجود آورد که از آن به بحران هویت ملی تعبیر می‌شود. به اعتقاد امیل پین،[31] مدیر بخش تحقیقات افراط‌گرایی و بیگانه‌هراسی مؤسسة جامعه‌شناسی روسیه؛ «فروپاشی دولت چندملیتی شوروی، بحران هویتی را سبب شد که دیدگاه‌ها و تصورات مختلفیِ از دوست و دشمن در پس آن ظهور کرد».(Nadezhdina 2007)  

با این ملاحظه تحقیر ملی ناشی از فروپاشی شوروی، بی‌ثباتی‌های اجتماعی و هویتی پس از فروپاشی و تلاش‌های ناموفق برای نوسازی سریع در این دوره از جمله اسباب اصلی بروز افراط‌گرایی و ناهنجاری‌های اجتماعی نظیر گسترش فعالیت‌ گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ دانسته می‌شود. افزون بر آشفتگی‌های اجتماعی و هویتی، وضعیت نابسامان سیاسی دهة 70 (90 م) که در آن سازوکارهای غیرقانونی از جمله خشونت برای تحصیل اهداف مورد تکریم قرار می‌گرفت، نیز در گسترش فعالیت‌‌های خشونت‌آمیز گروه‌های نژادپرست از جمله «کله‌پوستی‌»‌ها تأثیری غیرقابل اغماض داشت  .(Голобкова 2007: 73)

ب: جنگ چچن
جستجوی دشمن و مقابله با آن از پایدارترین مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی و اجتماعی جامعة روسیة است که ریشة آن به تاریخ کهن این کشور و غلبة دیدگاه‌های امنیت‌محور در این تاریخ باز می‌گردد. این عنصر مهم فرهنگ سیاسی در دورة شوروی از یک سو با تأکید بر «آرمان‌شهر کمونیسم»، «خوشبختی بشر» و «آینده روشن» و از سوی دیگر با تصوّر از «دشمنان» از جمله کولاک‌ها و حامیان آنها، چپ‌ها و راست‌ها، خراب‌کاران و کارشکنان که دستیابی به آرمان‌های بازگفته را با چالش و تأخیر مواجه می‌کردند، بازتولید شد.(Гилинский 2007)  

به طور طبیعی این ذهنیت‌ها و تصورات در فرآیندهای جامعه‌پذیری به جامعة روسیة پس از شوروی منتقل شد و این جامعه تلاش کرد با جستجوی یک دشمن جدید اقدام به هویت‌یابی کند. هر‌چند در دورة 70 سالة حکومت کمونیست‌ها، غرب به عنوان دشمن اصلی روسیه معرفی و جامعة کمونیستی با تأکید بر مقابله با آن به عنوان یک «غیرخودی» هویت‌یابی می‌کرد، اما پس از فروپاشی شوروی، با التفات به موج شدید غرب‌گرایی دولت‌مردان کرملین در ابتدای دهة 70 (90 م) و تلاش آنها برای نزدیکی با تمدن غرب به عنوان دوست روسیه، دشمن باید در جایی غیر از غرب جستجو می‌شد.

در این میان جنگ فرسایشی چچن در بازتولید عنصر دشمن در بخشی از جامعة روسیة پس از شوروی نقش بسیار مؤثری ایفا کرد. حملات خشونت‌آمیز گروه‌های جدائی‌طلب چچنی به شهرهای روسیه علیه غیرنظامیان و تبلیغات وسیع و منفی رسانه‌های دولتی و خصوصی علیه این جنگ که به دشمن‌تراشی‌ها بیشتر دامن می‌زد، بستر نفرت و بهانة لازم برای بروز اقدامات خشونت‌بار در قالب اقدامات «کله‌پوستی‌»‌ها علیه اتباع قفقازی‌ به طور خاص و مهاجرین به طور عام را فراهم آورد، که به صورت حمله به این افراد نمود می‌یافت. هر‌چند اقدامات خشونت‌آمیز گروه‌های «کله‌پوستی» علیه اتباع قفقازی بیشتر با انگیزة تلافی اقدامات خشونت‌بار آنها علیه غیرنظامیانِ اسلاو انجام می‌گرفت، اما این اقدامات از سوی دیگر بهانه‌ای برای هویت‌یابی جوانان و نوجوانان بی‌هویت روسیه بود. دشمن ملتِ اسلاو پیدا شده بود و بسیاری از جوانان و نوجوانان با اتکاء به مقابله با این دشمن و شعار «روسیه برای روس‌ها» تلاش‌می‌کردند مبانی هویتی جدید خود را تحکیم بخشند .(урсул 2008: 41)

ج: سیل مهاجرت به روسیه در دهة 70 (90)
موج گستردة مهاجرت طی دهة 70 (90 م)  از جمهوری‌های شوروی سابق به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز به روسیه[32] و به تبع آن بروز درگیری‌ و اختلاف‌ بین مردم محلی و مهاجرین به سبب دیدگاه‌ها و شیوه‌های مختلف زندگی، علت دیگری است که در خصوص رشد ذهنیت‌های بیگانه‌هراسانه در جامعة روسیه به طور عام و در میان «کله‌پوستی‌»‌ها به طور خاص به آن تأکید می‌شود(Nadezhdina 2007) . برُد معتقد است؛ «دو سوم مردم روسیه در این دیدگاه مشترکند که «روسیه برای روس‌هاست» و خارجی‌ها عامل بیشتر مشکلات هستند». به اعتقاد او؛ «زمانی که جامعه‌ای با مشکلی مواجه می‌شود به دو گونه واکنش نشان می‌دهد. 

یا اینکه به صورت منطقی به دنبال پاسخی منطقی برای حلّ مشکل برمی‌آید و یا عاجز از حل مشکلاتش به دنبال دشمنی می‌گردد تا برای فرافکنی و ردّ مسئولیت او را متهم به بروز آن مشکل کند». به اعتقاد او متأسفانه «کله‌پوستی‌»‌ها راه‌ دوم را برگزیده‌اند. در دورة پس از شوروی اقلیت‌های قومی، نژادی و مذهبی که بیشتر در غالب مهاجر (قدیمی و جدید) در روسیه حضور داشته و دارند بخشی از تصویر مبهم این دشمنِ جدید مشکل‌زا را شکل ‌داده و بهانه‌ای برای احالة مشکلات شده‌اند (Charny 2005).

هر‌چند بیشتر مهاجرین به کارهای ساده و خدماتی مشغول بوده و هستند و به لحاظ اجتماعی و اقتصادی نیز وضع بدتری نسبت به روس‌ها داشته و دارند، اما افت شدید سطح رفاه مردم در دهة 70 (90 م) با این تصوّر همراه بود که مهاجرین عامل اصلی مشکلات هستند. طبق یک نظرسنجی در سال 1384 حدود 40 درصد مردم روسیه معتقد نیستند که مهاجرین بتوانند به توسعة روسیه کمک کنند، 60 درصد معتقدند مهاجرت شرایط جرم و جنایت را بدتر کرده و 70 درصد موافق محدود کردن جریان مهاجرت به روسیه هستند. 

آمار قربانیان خشونت‌های نژادپرستانه در روسیه نیز حاکی از آن است که طی سال‌های اخیر بیشتر آنها مهاجرین کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بوده‌اند که نتوانسته‌اند با شرایط محیط جدید وفق یافته و محیط نیز تمایلی به جذب آنها نداشته‌است. نتیجه این وضعیت شکل‌گیری فضایی از نارضایتی و اغلب دشمنی از سوی اسلاو‌ها به این مهمانان ناخوانده بوده است.[33]

تشدید مشکلات اقتصادی روسیه ناشی از بحران اخیر اقتصادی جهانی نیز مزیدی بر نگرانی‌ نهادهای سیاسی و اجتماعی این کشور از افزایش تنش‌های اجتماعی در این کشور از ناحیة بزهکاری کارگران مهاجر بیکار شده در روسیه و در مقابل واکنش گروه‌های نژادپرست از جمله کله‌پوستی»‌ها شده است.

بر اساس اعلام وزارت کار روسیه، در اواخر اکتبر 2008 حدود 1137 کارگاه و کارخانه در این کشور اقدام به تعدیل شمار پرسنل خود کرده‌اند که به تبع آن میزان افراد بیکار در روسیه در سال آتی میلادی به 270 تا 300 هزار نفر بالغ خواهد شد. با این التفات، کارشناسان هشدار می‌دهند بیکاری این دسته از مهاجرین خارجی با افزایش همزمان میزان بزهکاری‌ها و جنایات خیابانی همراه خواهد بود و این وضعیت به ویژه با عنایت به افزایش شمار گروه‌های نژادپرست که به شدت با مهاجرین و مهاجرت به روسیه مخالف هستند، افزایش چالش‌های اجتماعی و امنیتی را در پی خواهد داشت. .(Михайлов 2008)

واکنش دولت و جامعه نسبت به پدیدة «کله‌پوستی‌»‌ها
الف: دستگاه اجرائی

مقامات دولتی روسیه به تکرار پیرامون غیرقابل‌پذیرش بودن اقدامات نژادپرستانه از جمله فعالیت گروه‌های «کله‌پوستی‌»‌ سخن رانده‌اند. پوتین بهمن 1383 در مصاحبه‌ای در این خصوص اظهار داشت؛ «ما از این که شاهد رشد تفکرات نژادپرستانه در روسیه‌ای هستیم که بیشترین تلاش‌ها را برای شکست نازیها و آزاد کردن یهودیان به کار بسته، متأسفیم». او در این مصاحبه بر تشدید تلاش‌های دولت علیه فعالیت‌های ملی‌‌گرانة افراطی و اقدامات ضدیهودی تأکید و گسترش این اقدامات را برای دولت چندملیتی روسیه مزموم و مخرب دانست. پوتین اسفند 1384 در دیدار با مقامات ارشد وزارت کشور نیز ضمن اشاره به افزایش رفتارهای نژادپرستانه، ناکارآمدی آنها در اقدام مؤثر و منسجم برای مقابله با این پدیده و دست‌کم گرفتن خطر گسترش این گونه رفتارها را مورد انتقاد قرار داد.(LeGendre 2006: 24)

با وجود محکومیت جنایات نژادپرستانة «کله‌پوستی‌»‌ها از سوی مقامات دولتی و تأکید آنها بر تلاش جدی برای مقابله با این اقدامات، روندها حکایت از آن دارد که این واکنش‌ها عمدتاً جنبة کلی و غیرعملیاتی داشته و اهمال دولت به ویژه نهادهای امنیتی و انتظامی در مقابله با این اقدامات امری بدیهی است. به طور کلی برداشت عامِ فعالان حقوق بشر داخل و خارج روسیه نیز عدم برخورد جدی دولت با این پدیده است. اوستینوف دادستان کل روسیه در سخنرانی خود در شورای فدراسیون روسیه در پاسخ به نامة دی 1383 تعدادی از فعالان حقوق بشر که خواستار اقدامات جدی‌تر دولت در مقابله با روند فزایندة اقدامات نژادپرستانه شده بودند، با سطحی دانستن این گونه فعالیت‌ها، تنها به این اظهار بسنده کرد که؛ «هر چه بیشتر به این مسائل پرداخته شود، توجه عموم و حساسیت مسئله بیشتر می‌شود» (Charny 2005).

بهمن 1384 ولادیمیر پرونین[34] رئیس پلیس مسکو وجود هر گونه گروه‌ سازمان‌یافتة «کله‌پوستی‌» در مسکو را رد کرد. او ضمن اعتراف به افزایش حملات به خارجی‌ها، این اقدامات را به اوباش‌ها نسبت داد. سرگئی زایتسف[35] دادستان پترزبورگ نیز اقدام به حمله به خارجی‌ها در پترزبورگ را تلاشی در جهت خدشه‌دار کردن وجه این شهر و نه اقدامی افراط‌گرایانه دانست. او با اشاره به وجود تنها دو گروه افراطی در پترزبورگ (شولتز 99[36] و جمعیت دیوانه[37])، تأکید کرد تمام اعضاء این گروه‌ها آذر 1384 دستگیر و زندانی شده‌اند. 

جالب تأمل اینکه مقامات پترزبورگ قتل گرینکو را نیز به اوباش‌ها نسبت دادند. والنتینا ماتوی‌ینکو[38] فرماندار این شهر نیز با متهم کردن رسانه‌ها به بزرگ‌نمایی خشونت‌های نژادپرستانه، این حوادث را از جمله خشونت‌های عادی دانست و با اشاره به دستگیری 5 نفر در اردیبهشت 1385 مدعی شد این افراد آخرین اوباش‌هایی هستند که در این گونه حوادث شرکت داشته‌اند.(“St. Petersburg Governor Says Neo-Nazis .Not Dangerous” 2006: 21)

در گزارش کمیسیون اروپا علیه نژادپرستی و تعصب (ای‌سی‌آر‌آی)[39] با اشاره به اهمال دولت در مبارزه با پدیدة نژادپرستی در روسیه تأکید شده؛ «به نظر می‌رسد مقامات دولت روسیه چشم‌های خود را به روی این مشکل فزاینده بسته‌ و قصد مقابله جدی با آن را ندارند». سازمان عفو بین‌الملل نیز در گزارشی با اشاره به تشدید فعالیت‌های نژادپرستانه در روسیه معتقد است؛ «دولت اقدامات اندکی برای مقابله با این پدیده انجام داده است»(Nadezhdina 2007) . 

منتقدین با اشاره به این مهم که در دورة پس از شوروی فعالیت گروه‌های مختلف چپ‌گرا در قالب‌های مختلف حزب و جنبش زیر عناوین مختلفِ ضدساختاری و تروریستی محدود شده‌، اما فعالیت گروه‌های راست‌گرا از جمله گروه‌های افراطیِ این طیف مورد مخالفت جدی دولت قرار نگرفته و حتی در برخی موارد تأیید ضمنی آن را نیز به همراه داشته، اهمال دولت در مبازره با گروه‌های افراطی راست‌گرا از جمله «کله‌پوستی‌»ها را خالی از اغراض سیاسی نمی‌دانند. از منظر آنها این اهمال‌ها در حالی صورت می‌گیرد که اقدامات گروه‌های چپ‌گرا اغلب سیاسی و غیرخشونت‌آمیز و فعالیت‌ گروه‌های راست‌گرا عمدتاً غیرسیاسی و با چاشنی خشونت توأم بوده است.(Фочкин 2007a)  

در این خصوص عقیده بر آن است که دولت‌مردان روسیه پس از جنگ‌ چچن، حملات جدائی‌طلبان چچنی به شهرهای روسیه و پدیدة انقلاب‌های رنگی در گسترة شوروی سابق به حمایت‌های ضمنی و آشکار از گروه‌های راست‌گرا متمایل شده‌اند.(Mitrokhin 2006: 24)

الکساندر وینیکف[40] یکی از اعضاء گروه روسیة بدون نژادپرستی[41] با اشاره به افزایش قابل ملاحظة فعالیت گروه‌های نژادپرست از جمله «کله‌پوستی‌»‌ها به ویژه در دورة پوتین، معتقد به حمایت ضمنی مقامات دولتی به ویژه امنیتی از این گروه‌ها است. به اعتقاد او این گروه‌ها با تلاش برای تهییج احساسات ملی‌گرایانة مردم دیدگاه‌هایی مشابه با دولت‌مردان کرملین دارند. به عقیدة او؛ «دغدغة دولت پوتین چگونه مبارزه کردن با موج فزایندة نژادپرستی نبود، بلکه چگونه استفاده کردن از این جریان برای دستیابی به مقاصد سیاسی بود، به نحوی که از کنترل کرملین خارجی نشود». به اعتقاد وینیکف؛ «واقعیت آن است که بسیاری از سیاست‌مدارن روسیه به نژادپرستی فرهنگی اعتقاد دارند» .(Zaitchik and Ames 2007) 

نکتة حائز تأمل در این خصوص، خشونت و اقدامات تبعیض‌آمیز نهادهای انتظامی و امنیتی نسبت به خارجی‌ها است.[42] در نظرسنجی که اسفند 1384 از سوی بنیاد داوری عمومی روسیه[43] در بین افسران این نهادها انجام شد؛ 39 درصد با شعار روسیه برای روس‌ها موافق و 53 درصد مخالف بوده‌اند. هر‌چند که این میزان از متوسط مردم کمتر است، با این وجود حائز تأمل و پیامدهای قابل ملاحظه است.(Gudkov and Dubin 2006)

دولت روسیه بنا به ملاحظاتی از جمله جلوگیری از خدشه‌دار شدن پرستیژ آن در جامعة بین‌الملل از انتساب جرائم «کله‌پوستی‌»‌ها به نژادپرستی ابا دارد و تلاش می‌کند این گونه جنایت‌ها را به درگیری‌های شخصی و اوباش‌گری نسبت دهد. به عنوان مثال در گزارش سالانة وزارت کشور روسیه از آمار جرائم حادث شده در سراسر کشور، هرچند دسته‌ای از جرائم زیر عنوان کلی افراط‌گرایی قرار می‌گیرند، اما این عنوان تفکیک‌ نمی‌شود و به جرائم با انگیزه‌های نژادپرستانه اشاره‌ای نمی‌شود. به واسطة به رسمیت شناخته نشدن این جنایات به عنوان اقدامات نژادپرستانه، دولت هیچ برنامة جامع و مشخصی برای برخورد با جنبش «کله‌پوستی‌»‌ها ندارد و در شاکلة آن نیز هیچ به نهاد خاصی وظیفة مستقیم پی‌گیری و مقابله با این گونه جرائم احاله نشده است.[44]

در مجموعة دولت دفتر فریادرس حقوق بشر[45] به ریاست ولادیمیر لوکین[46] و شورای ریاست‌جمهوری توسعة نهادهای جامعة مدنی و حقوق بشر[47] به ریاست اِلا پامفیلووا[48] دو نهادی هستند که تمرکز اصلی آنها بر مسائل حقوق بشر است و به طور ضمنی و با توان تأثیر اندک به پی‌گیری جرائم نژادپرستانه اقدام می‌کنند. بهمن 1385 پامفیلووا و لوکین مشترکاً طی نامه‌ای به دادستان کل، رئیس دیوان عالی و وزیر دادگستری روسیه نسبت به افزایش جرائم نژادپرستانه و ناکارآمدی اقدامات سلبی دولت در برابر این فعالیت‌ها هشدار دادند.(LeGendre 2006: 25)  

فقدان نهاد دولتی که وظیفة مستقیم برای مقابله با این پدیده را عهده‌دار باشد باعث عدم واکنش بایستة دستگاه اجرایی به این جرائم شده و تنها تراکم اعتراضات نهادهای مدنی داخلی و فشارهای خارجی، واکنش موردی آن را در پی داشته است. مرور تحولات نیز حاکی از آن است که با توجه به فشار جامعة یهودیان خارجِ روسیه، دولت نسبت به حملات گروه‌های «کله‌پوستی‌» به یهودیان بیش از سایر قربانیان حساسیت‌ دارد.[49]
 
ب: دستگاه قضائی
به اعتقاد تحلیل‌گران یکی از علل گسترش فعالیت گروه‌های نژادپرست از جمله «کله‌پوستی‌»‌ها فقدان قوانین سخت‌گیرانه برای مجازات آنها است. هرچند دومای دولتی روسیه تابستان 1381 در پی جنگ چچن و حملات به شهرهای روسیه، قوانین ویژه‌ای برای مقابله با افراط‌گرایی به تصویب رساند، اما جالب اینکه اقدامات «کله‌پوستی‌»‌ها که نمونة بارزی از افراط‌گرایی ملی‌گرایانه است در چهارچوب این قوانین مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. از سال 1384 دستگاه قضایی روسیه نیز با تصویب مجازات‌های سنگین‌تر، تنبیهات سخت‌گیرانه‌تری را نسبت به مرتکبانِ این گونه جرائم در دستورکار قرار داد. 

در شش ماهة نخست این سال نیز افرادی به اتهام‌های مرتبط با فعالیت نژادپرستانه از سوی دستگاه‌های قضایی روسیه مجرم شناخته و مجازات‌هایی برای آنها در نظر گرفته شد. دادگاه‌های روسیه طی این سال پرونده‌های متعددی از این گروه‌ها از جمله «شولز 88»، «جمعیت دیوانه» و «لینکس»[50] را مورد رسیدگی قرار دادند. اما با وجود اینکه در مجموعه قوانین جزائی روسیه مجازاتی برای اقدامات جنایی با انگیزه‌های قومی، نژادی، ملی‌‌گرایانه و مذهبی و حتی تحریک به این گونه جرائم پیش‌بینی شده (مواد 213- 111- 105 - 63 قانون جزائی)(Письменные Ответы Правительства Российской Федерации 2008: 13)، اما روندها حاکی از آن است که دادگاه‌های این کشور متهمان به این اقدامات را عمدتاً به اتهام اوباش‌گری و نه نژادپرستی مورد محاکمه قرار داده‌اند. اغلب اوقات پی‌گیری موارد ضرب و شتم به نتیجة مشخصی ختم نمی‌شود و اگر مسببی نیز معرفی شود در مراحل بعد یا تبرئه می‌شود و یا به مجازات‌های سطحی در مورد وی بسنده می‌شود. تنها در موارد قتل حساسیت مقامات قضایی کمی بیشتر است.(Фочкин 2007b)

به طور کلی و بر اساس آمارهای ارائة شده از سوی مرکز مطالعاتی سُووا؛ موارد اندکی از جنایت‌های «کله‌پوستی‌»‌ها مورد رسیدگی مقامات قضایی قرار گرفته به نحوی که در سال 1382 تنها سه نفر، در سال 1383 تنها 8 نفر و سال 1384 تنها 16 نفر به این اتهامات مجرم شناخته شدند.(Kozhevnikova 2006)  تنها نهادی نیز که طی سال‌های اخیر به اتهام اقدامات و تبلیغات نژادپرستانه فعالیت آن منع شد حزب اتحاد ملی است. این حزب اواسط دهة 70 (90 م) به رهبر کنستانتین کاسیموفسکی[51] شکل گرفت و در سطح وسیعی به تبلیغات بیگانه‌هراسانه اقدام می‌کرد. 

در سال 1377 روزنامة این حزب توقیف، کاسیموفسکی نیز یک سال بعد دستگیر و فعالیت این حزب غیرقانونی اعلام شد (هر‌چند هم‌اکنون این حزب به جنبش «عمل روسیه» تغییر نام داده و به فعالیت‌های مخفی خود ادامه می‌دهد) .(Фочкин 2007a)

ج: نهادهای مدنی (احزاب و رسانه‌ها)
نباید این مهم را از نظر دور داشت که به هر تقدیر «کله‌پوستی‌»‌ها بخشی از جامعة روسیه را تشکیل می‌دهند و اقدامات آنها انعکاسی از دیدگاه‌های جاری در این جامعه است. لذا به اعتقاد بسیاری، اقدامات نژادپرستانة «کله‌پوستی‌»‌ها در فضایی از تأیید ضمنی بخشی از مردم[52] و نهادهای مدنی (برخی از رسانه‌ها و احزاب) صورت می‌گیرد و این حمایت در توسعة فعالیت آنها بی‌تأثیر نبوده است. رسانه‌های گروهی روسیه بدون شک با اغراق در تهدید از ناحیة «دیگران» و تلقین پیش‌ذهنیت‌ها و پیش‌داوری‌ها در افزایش احساسات و اقدامات نژادپرستانة «کله‌پوستی‌»‌ها مسئول و دخیل هستند. هر‌چند نشانه‌های بیگانه‌هراسانه در رسانه‌ها اغلب در پوششی منطقی و مخفی انعکاس می‌یابد، اما تأثیر همین شیوه بر مردم به ویژه جوانان  غیرقابل تردید است. 

به عنوان مثال رسانه‌های روسیه که در دهة 70 (90 م) تبلیغات ضداسلامی و ضدچچنی را در راستای مبارزه با تروریسم به عنوان امری موجه به طور گسترده در دستورکار قرار داده بودند، در تحریک احساسات جامعة روسیه علیه اتباع قفقازی نقش مؤثری به عهده داشتند. جالب تأمل این که بر اساس بررسی‌ها، تکرار این نشانه‌ها در رسانه‌های دولتی و ملی نسبت به رسانه‌های محلی و خصوصی بیشتر بوده است.(LeGendre 2006: 21)  بیش از صد نشریه در روسیه نشانه‌های بیگانه‌هراسانه را در سطوح و اشکال مختلف تبلیغ می‌کنند که «برای آرمان روسیه»[53]، «عصر روسیه»[54]، «پترزبورگ جدید»[55] و «فردا»[56] از آن جمله‌اند (Charny 2005). هر‌چند وزارت رسانه‌های روسیه در سال 1385 دوازده روزنامه را به اتهام تبلیغات نژادپرستانه توقیف کرد، اما این روزنامه‌ها چندی بعد با عناوین جدید فعالیت خود را از سر گرفتند.(Simonov 2006)

استفاده برخی احزاب رسمی از شعارهای ملی‌گرایانة تحریک کننده و طرح پیشنهادهایی برای محدود کردن مهاجرت به روسیه نیز در تقویت ذهنیت‌های بیگانه‌هراسانه مؤثر بوده است.[57] برای مثال حزب رُدینا (از جمله احزاب فعال در دومای چهارم) و حزب لیبرال دموکرات (حزب ملی‌گرای افراطی در تمام ادوار دوما در سال‌های اخیر)، انجام این گونه تبلیغات را در سطح وسیعی در دستورکار قرار داده‌اند. شعارهای ملی‌گرایانه (بعضاً افراطی) و بیگانه‌هراسانه این احزاب دست‌آویز مناسب آنها برای جلب آراء مردم با شعار «یا ما یا دشمنان» است.[58] در این شعارها بر این مهم تأکید می‌شود که سپردن زمام امور به غیراسلاوها سپردن «گله به گرگ» است و غیراسلاوها قادر به رفع هیچ مشکلی نیستند. 

در برخی موارد نیز این گونه تبلیغ می‌شود که گروه‌های ملی‌گرا (از جمله «کله‌پوستی‌»‌ها) نیروی‌های اجتماعی مؤثری برای جلوگیری از توطئة خارجی‌های علیه مردم (از جمله از طریق انقلاب‌های رنگی) هستند. این وضعیت به نحوی است که به اعتراف یوری دییاکف،[59] نماینده سابق دوما؛ «ملی‌گرایی در روسیه به ابزاری سیاسی برای بازی‌های سیاسی تبدیل شده است».(Гилинский 2007)  نکتة حائز عنایت این که برخی احزاب نژادپرست اروپا از جمله اعضای حزب سوسیالیست ملی‌گرای کارگران آلمان (هیأت جدید حزب نازی سابق) آزادانه به روسیه مسافرت و به تبادل دیدگاه‌های خود با احزاب و جنبش‌های نژادپرست این کشور می‌پردازند و هیچ محدودیتی در این خصوص اعمال نمی‌شود.(Grishin 2007)

جمع‌بندی
با عنایت به دو بُعد اصلیِ اجتماعی و اقتصادی مشکلة «کله‌پوستی‌»‌های در جامعة روسیة پس از شوروی، مقابله با آن نیازمند طرح یک راهبرد بلندمدت با تمرکز بر این دو جنبة است. برنامه‌ریزی بلندمدت برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی طبقة متوسط و به ویژه محروم جامعه از جمله تلاش برای افزایش سطح عمومی رفاه و برنامه‌ریزی برای افزایش سطح عمومی آگاهی‌ها و تحصیلات جوانانِ این بخش از جامعه به ویژه در آموزش عالی می‌تواند گامی‌ مؤثر در درمان ریشه‌ای این پدیده باشد. تقویت جامعة مدنی و ایجاد بستر لازم برای مشارکت مشروع گروه‌های مختلف اجتماعی و آموزش مستقیم اجتماعی برای بالا بردن آستانة تحمل عموم در برابر «دیگران» و «غیرخودی‌ها» نیز می‌تواند گامی کارآمد در کاهش گرایش جوانان به این گروه‌ها باشد.

در کوتاه مدت نیز نظارت بیشتر بر رسانه‌های گروهی و منع آنها از نشر دیدگاه‌های بیگانه‌هراسانه، تدوین قوانینی برای مجازات‌های سنگین‌تر برای مرتکبین این گونه اقدامات و برخورد جدی با رهبران احزاب و جنبش‌هایی که نشانه‌های نژادپرستانه را تبلیغ می‌کنند می‌تواند بسترهای تحریک این اقدامات را کاهش دهد. از آن جا که طی سال‌های اخیر پراکندگی اقدامات نهادهای مختلف اجرایی، تقنینی و قضایی یکی از عوامل اصلی عدم مقابلة جدی با گسترش فعالیت‌های نژادپرستانه بوده، به نظر می‌رسد گام اول در مبارزة مؤثر، اتخاذ موضعی‌ قاطع و هماهنگ از سوی این نهادها باشد. در متن این تلاش‌ها دولت باید نهاد ویژه‌ای را تشکیل داده و مأمور مستقیم بررسی چگونگی مقابله و هماهنگ‌ کردن تلاش سایر نهادها در این زمینه کند.

پانوشت ها
[1]. Russism
[2]. The skinhead movement
[3]. the Russian National Unity (RNE)
[4]. the National Sovereign Party
[5]. جنبش مخالفان مهاجرت غیرقانونی (the Movement Against Illegal Immigration (DPNI)): تیر 1381 به رهبری الکساندر بلوف پایه‌گذاری شد و حدود 5 هزار عضو دارد.
[6]. the National Popular Party
[7]. the Party of Liberty
[8]. the Russian Liberation Union
[9]. اتحادیة اسلاوی(Slavic Union) : شاخه‌ای از جنبش اتحاد ملی‌گرایان (که فعالیت آن غیرقانونی اعلام شده) به رهبری دمیتری دمیوشکین است که در مسکو حائز حدود 5 هزار عضو است.
[10]. گروه فرمت 18(Format 18) : ماکسیم مارت‌سینکوویچ رهبر این گروه است که به اتهام تبلیغات نژادپرستانه و قتل دستگیر و زندانی شده است.
[11]. جامعة سوسیالیستی ملی‌گرا (ان‌ا‌ُسی)(National Socialist Society (NSO)) : به رهبری دمیتری رُمیانسف که بر برتری نژاد اسلاو تأکید و خشونت علیه غیراسلاوها را تبلیغ می‌کند.
[12]. جنبش ارادة مردم(People’s Will) : آذر 1380 به رهبری سرگئی بابورین شکل گرفت و فروردین 1386 با ائتلاف با 13 گروه ملی‌گرای دیگر جنبش اتحاد مردم را شکل داد.
[13]. حزب ملی‌گرای بلشویک(National Bolshevik Party) : این حزب از قدیمی‌ترین و در عین حال بزرگ‌ترین گروه‌های نژادپرست و بیگانه‌هراس روسیه است که اخیراً فعالیت رسمی آن از سوی مقامات دولتی غیرقانونی اعلام شده، اما فعالیت مخفی آن همچنان ادامه دارد و تعداد اعضای آن بیش از ده هزار نفر تخمین زده می‌شود.
[14]. the Cozaks
[15]. جنبش «کله‌پوستی‌»‌ها (The skinhead movement): مهمترین جنبش نژادپرست روسیه هستند که در گروه‌های کوچک و بزرگ فعالیت می‌کنند و شمار اعضای آن در سال 1386 به بیش از 70 هزار نفر تخمین زده می‌شد.
[16]. Alexander Brod
[17]. Николай Смуров
[18]. نکتة جالب تأمل در خصوص گروه‌های «کله‌پوستی‌»، تشدید فعالیت‌ آنها حدود 20 آوریل (سالروز تولد هیتلر) است. به عنوان مثال در فروردین 1385 نُه نفر در اثر حملات این گروه‌ها به قتل رسیده‌اند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Фочкин 2007b
[19]. Alexander Sukharevsky
[20]. far-right National People's Party
[21]. SOVACenter
[22]. سال 1383 خورشیدا سلطانووا دختر 9 سالة تاجیک در مقابل چشمان پدرش مورد حملة 10 نفر از «کله‌پوستی‌»‌ها قرار گرفت و با 11 ضربة چاقو به قتل رسید. زمانی که در دادگاه از باکماکف یکی از مهاجمان به این دختر سئوال شد که آیا از اقدام خود پیشمان است یا خیر؟ در پاسخ گفت؛ «وقتی سوسک‌ها را می‌کُشید هیچگاه از کردة خود پشیمان نمی‌شوید». برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Osborn 2005
[23] Galina Kozhevnikova
[24]. Sergey Belikov
[25].  به عنوان مثال دی 1385 الکساندر گوپتف، یکی از اعضاء «کله‌پوستی‌»‌ها، به تنهایی با حمله به اجتماع یهودیان در کنیسه‌ای در مسکو  9 نفر از آنها را با چاقو زخمی کرد. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Kozhevnikova 2007: 5
[26]. Aleksei Kozlov
[27]. the Youth Human Rights Movement
[28]. Nikolai Girenko
[29]. the Minority Rights Commission at the St Petersburg Scientific Union
[30]. Валентин Узунов
[31]. Emil Pain
[32]. شمار مهاجرین غیرقانونی در روسیه بین 8 تا 12 میلیون نفر تخمین زده می‌شود که 8 میلیون آنها اتباع جمهوری‌های شوروی سابق هستند. از این تعداد حدود 2 میلیون آذری، 1 میلیون ارمنی، و 500 هزار گرجی بطور قانونی در روسیه زندگی می‌کنند. حدود 500 هزار کارگر فصلی چینی نیز عمدتاً به طور غیرقانونی در سیبری و مناطق شرق دور روسیه به کار مشغول می‌شوند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Laruelle 2007:103
بر اساس آمارها در سال 2008 حدود 7 میلیون خارجی در روسیه به عنوان مهاجر به ثبت رسیده‌‌اند که این تعداد نسبت به سال قبل از آن 16 درصد افزایش را نشان می‌دهد. بیشتر این مهاجران از سایر جمهوری‌های به جای مانده از شوروی سابق به ویژه از منطقة آسیای مرکزی و قفقاز هستند که به سبب مشکلات اقتصادی کشورهای متبوع خود راه مهاجرت را پیش گرفته‌اند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Михайлов 2008
[33]. به عنوان مثال در سال 1382 در میان متهمان دستگیر شده از سوی نهادهای انتظامی و امنیتی 7/2 درصد خارجی بودند که 5/2 درصد این تعداد را مهاجرین حوزة شوروی سابق تشکیل می‌داده‌اند. این در حالی است که در سال 1385 این رقم به 5/3 درصد رسیده و از سوی دیگر 3/17 درصد قربانیان جرائم نیز از این کشورها بوده‌اند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Гилинский 2007
[34].Vladimir Pronin
[35]. Sergei Zaitsev
[36]. Schultz-88
[37]. Mad Crowd
[38]. Valentina Matvienko
[39]. the European Commission against Racism and Intolerance (ECRI)
[40]. Alexander Vinnikov
[41]. The Group For Russia Without Racism
[42]. طبق بررسی‌ که از سوی مؤسسه جامعة باز صورت گرفته؛ تنها 6/4 درصد مسافرین مترو در روسیه افرادی با ظاهر غیراسلاو بوده‌اند، اما جالب اینکه 9/50 درصد همین تعدادِ اندک از سوی پلیس حاضر در این ایستگاه‌ها مورد سئوال و بازجویی قرار گرفته‌اند. به عبارت دیگر غیراسلاو‌ها 8/21 بار بیش از اسلاو‌ها از سوی پلیس متوقف شده‌اند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
“Ethnic Profiling in the Moscow Metro” 2006 
[43]. the Public Verdict Foundation
[44]. به همین علت آمار ارائه شده از سوی دولت در خصوص شمار «کله‌پوستی‌»‌های با آمار ارائه شده از سوی نهادهای حقوق بشر داخلی و خارجی بسیار متفاوت است. بر اساس اعلام رسمی مقامات روسیه شمار «کله‌پوستی‌»‌ها در سال 1384 حدود 10 هزار نفر برآورد شده که در 35 گروه عمده فعالیت می‌کرده‌اند، حال آنکه این رقم در منابع مستقل بالغ بر 50 هزار نفر ذکر شده است. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Charny 2005
[45]. The Russian Human Rights Ombudsman
[46]. Vladimir Lukin
[47]. the Presidential Council on Developing Civil Society Institutions and Human Rights
[48]. Ella Pamfilova
[49]. پوتین در پاسخ به درخواست‌‌های مکرر مقامات اسرائیل، از جمله در دیدار با المرت در سال 1384، بر تشدید تلاش‌های دولت روسیه برای حفظ امنیت جامعة یهودیان این کشور تأکید کرد. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Charny 2005
[50]. Lynx
[51]. Константин Касимовский
[52]. تحقیقات مرکز مطالعاتی سووا حاکی از افزایش احساسات بیگانه‌هراسانة مردم روسیه است. طبق نظرسنجی این مرکز در آذر 1384، حدود 16 درصد مردم با شعار روسیه برای روس‌ها کاملاً موافق، 37 درصد تا حدودی موافق و 23 درصد مخالف بوده‌اند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Golov 2005     
[53]. za Russkoye Delo
[54]. Era Rossii
[55]. Novy Peterburg
[56]. Zavtra
[57]. مثلاً ولادیمیر ژیرینفسکی در دومای چهارم پیشنهاد کرد نهادهای امنیتی روسیه با ایجاد جوخه‌های مرگ تمام جنگجویان چچنی را ترور کنند. برای اطلاع بیشتر ر ک به:
Pitulova 2008
[59]. Yuri Diyakov

نویسنده: علیرضا نوری
منبع: فصلنامة مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، زمستان 1387، شماره 64، صص 123-101.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد