علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

علیرضا نوری

استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

ترامپ، روسیه و ایران؛ دامنه تغییرات و پیامدها

یکی از مشکلات عمده در روابط ایران و روسیه در دوره پساشوروی بی‌ثباتی و فقدان چهارچوبه مشخصِ تعامل برای تأمین منافع مشترک است. این روابط حتی در شرایط فعلی که همکاری نزدیکی بین دو کشور از جمله در سوریه شکل گرفته نیز از این آسیب به‌دور نبوده و پیش‌بینی روند آتی آن دشوار است. مولفه‌های مختلفی در چرایی این امر دخیل هستند   که در میان آنها سیاست‌زدگی روابط حتی در حوزه‌های غیرسیاسی چون اقتصاد و فرهنگ و به‌ویژه تأثیرپذیری زیاد و بعضاً غیرضرور تعاملات از متغیر «غرب» نقش بیشتری دارند.

در مورد اخیر روندها نشان می‌دهد که به‌تبع فراز و فرود در روابط روسیه با غرب از جمله در دهه 90، دوره اول ریاست‌جمهوری پوتین، دوره «ری‌ست» و دور سوم پوتین تعاملات مسکو با تهران نیز دچار تغییر شده و تأثیر متغیر غرب (سطح بین الملل) بر این روابط بیش از عینیات و ضروریت‌های دوجانبه و منطقه‌ای بوده است. البته در این تغییرات تهران موضوع خاص نبوده و کیفیت روابط روسیه با امریکا بر چگونگی بردارهای سیاست خارجی این کشور و روابط آن با نهادها و کشورهای مختلف از ناتو تا اتحادیه اروپا، چین و خاورمیانه نیز به میزان‌های مختلف تأثیرگذار بوده است.

اما، خاص‌بودگی ایران و تأثیرپذیری بیشتر آن از روابط روسیه و امریکا به‌واسطه نوع خاص روابط تهران با مسکو و واشنگتن است که از یک‌سو، به نگاه (ناگزیر) به روسیه به‌عنوان وزنه تعادل غرب و از سوی دیگر، به خصومت نهادینه و ماهوی با غرب خلاصه می‌شود. این وضعیت مثلثی پویا را در روابط ایران، روسیه و امریکا شکل داده که در چهارچوب آن، به‌تبع تغییر در روابط دو ضلع، ضلع سوم نیز متأثر شده که در این میان تأثیرپذیری تهران از روابط مسکو و واشنگتن بیشتر بوده است.

این تأثیر در شرایط فعلی و به‌تبع به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا نیز مصداق دارد و با تغییرات احتمالی در روابط مسکو و واشنگتن در دوره وی انتظار برخی تغییرات در سیاست کرملین در قبال تهران دور از انتظار نیست. برای اندازه‌گیری این تأثیر در ابتدا باید کم و کیف تغییر روابط روسیه و امریکا در دوره ترامپ بررسی شود. در این خصوص دو دسته مولفه‌های ثبات‌بخش و تغییردهنده در سیاست خارجی حائز اهمیت هستند. از جمله مولفه‌های دسته اول «نهاد»هایی چون ژئوپولتیک، امنیت، رقابت قدرت و فرهنگ سیاسی هستند که فارغ از کیستی نخبگان تصمیم‌ساز، روند تقریباً باثباتی را در سیاست خارجی کشورها تداوم می‌بخشند.

این «نهادها» تأثیر پایدار خود بر روابط روسیه و امریکا در دوره ترامپ را همچون دوره شوروی و پساشوروی حفظ خواهند کرد. مقولاتی چون گسترش ناتو به شرق، سپر ضدموشکی و تأکید هر دو کشور بر مفاهیم «قدرت بزرگ» و «استثناء‌گرایی» در سیاست خارجی عوارض بیرونی نهادهای پیش‌گفته هستند که تنش‌هایی را در روابط دو کشور باعث شده و در دوره ترامپ نیز باعث خواهند شد.

اما در کنار مولفه‌های ثبات‌بخش، دسته دوم متغیرها از جمله نخبگان و جابجایی آنها نیز هستند که سیاست و روابط خارجی را در معرض تغییر قرار می‌دهند. تغییرات ناشی از این دسته از متغیرها ناپایدار بوده و عموماً زیر تأثیر متغیرهای قوی‌تر دسته اول مهار می‌شوند. با این وجود، نمی‌توان نقش نخبگان در تغییر مواضع، روندها و روابط در سیاست خارجی کشورها را نادیده گرفت و امریکای دوره ترامپ نیز از این قاعده مستثنی نیست. دلیل خرسندی کرملین از انتخاب وی نیز فرض تفاوت‌های رویکردی میان او و هیلاری است. اما در کنار شخص ترامپ، کیفیتِ ذهنیت و رویکرد سایر نخبگان حاضر در کاخ سفید نیز در نوع رابطه با روسیه و آینده این روابط تأثیرگذار است.

در وهله نخست چینش کابینه او حائز اهمیت است. ترکیب کابینه ترامپ را می‌توان به دو قسمت نرم و سخت تقسیم کرد. هرچند بخش نرم در اختیار خود او، وزارت خارجه و وزیر خارجه احتمالی او یعنی رکس تایلرستون قرار خواهد داشت که با رویکرد اقتصادی سیاست خارجی امریکا را پیش خواهند برد، اما بخش سخت کابینه و حوزه‌های سخت روابط خارجی امریکا در دوره ترامپ در اختیار پنتاگون و نهادهای اطلاعاتی این کشور خواهد بود که رویکرد مثبتی به روسیه ندارند. از این جمله می‌توان به جیمز ماتیس، وزیر دفاع احتمالی ترامپ اشاره کرد که روسیه را تهدید دانسته و مایک پنس، معاول اول وی نیز بر ضرورت ساخت سپر ضدموشکی از جمله برای مهار تهدیدات ناشی از روسیه تأکید کرده است.

نکته قابل تأمل اینکه «نهادهای» پایدار روابط از جمله ژئوپولیتیک، امنیت و رقابت قدرت در حوزه سخت قرار دارند. با توجه به عدم تجربه ترامپ و تایلرستون در این حوزه به احتمال زیاد آنها در حوزه سخت زیر تأثیر پنتاگون و سازمان‌های امنیتی خواهند بود که برخلاف ترامپ بر مقوله «دربرگیری» روسیه تأکید داشته و خواهند داشت. این وضعیت نه تنها برای روسیه، بلکه برای ایران نیز می‌تواند مشکلاتی ایجاد نماید. 

با این ملاحظه، هم زیر تأثیرِ پایدار متغیرهای ثبات‌بخش از جمله «نهادهای» بازگفته و هم به‌دلیل اینکه نخبگان حوزه سخت در کابینه و در اطراف ترامپ دارای پیش‌ذهنیت‌های ناهم‌راستا با روسیه هستند، عدم تحول جدی در روابط مسکو و واشنگتن در دوره ترامپ و ادامه تنش‌های فعلی دور از ذهن نیست. هرچند برخی تغییرات مثبت تاکتیکی اتفاق خواهد افتاد و حتی موضوعات سختی چون گسترش ناتو، سپر ضدموشکی، نفوذگذاری ژئوپولیتیکی در «سی‌آی‌اس» و رقابت در خاورمیانه می‌توانند برای مدتی تعلیق شوند (همانند سال‌های ابتدای دوره اوباما)، اما از آنجا که تغییرات عمده در این مقولات به معنی تجدیدنظر در راهبردها و اصول سیاست خارجی امریکا است، بعید است اتفاق بیفتند.

تأثیر تغییرات روابط روسیه و امریکا در دوره ترامپ بر کیفیت روابط مسکو با تهران در همین متن و به عبارت بهتر در متن «سخت» روابط آنها قابل تحلیل است. به نظر می‌رسد این تأثیرات چندان عمیق نباشد. اساساً بنا به دلایلی چند تأثیر متغیر غرب بر روابط روسیه با ایران در شرایط فعلی نسبت به گذشته کمتر است؛

1) تأکید مسکو بر سیاست خارجی مستقل‌تر از غرب
2) درک جدید در کرملین از عمق اختلافات با غرب
3) تجربه ناموفق «ری‌ست» و اعتماد به امریکا
4) ضرورت بیشتر متنوع‌سازی روابط خارجی روسیه و به‌تبع آن اهمیت یافتن بردارهای اوراسیایی و جنوبی که نقش ایران در هر دوی این بردارها برای مسکو به‌راحتی قابل چشم‌پوشی نیست.
5) مزیت‌های ژئوپولیتکی، امنیتی و منطقه‌ای ایران برای روسیه
6) مزایای رویکرد ضد هژمونی ایران، مخالفت آن با توسعه‌طلبی غرب و رقابت/مخالفت آن با توسعه نفوذ متحدان منطقه‌ای غرب.

سه مولفه آخر در تقویت موضع و سیاست منطقه‌ای روسیه از جمله در متوازن‌سازی سه «نهاد» ژئوپولتیک، امنیت و رقابت قدرت در برابر غرب موثر هستند و مسکو به‌راحتی نمی‌تواند در شرایط آشفته فعلی منطقه‌ای و بین‌المللی این مزیت‌ها را نادیده بگیرد. طبیعتاً این مزیت‌بری یک‌طرفه نیست و تهران نیز از مواضع و اقدامات مسکو در مقابل توسعه‌طلبی غرب و امریکا بهره برده و خواهد برد. اما برای پایدارتر کردن روابط دو کشور و کاهش آسیبِ بی‌ثباتی و تأثیرپذیری آن از متغیر غرب، به نظر می‌رسد نهادسازی و نهادینه‌سازی روابط ضرورت داشته باشد.

مشارکت و تعامل بیشتر تهران و مسکو در نهادهای منطقه‌ای از جمله سازمان شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و حتی سازمان پیمان امنیتی جمعی (نه ضرورتاً به شکل عضویت تام) می‌تواند در تثبیت روابط و پیش‌بینی‌پذیر کردن آن موثر باشد. هرچند مشارکت فعال در این نهادها در کنار مزیت‌های متصور، نکات منفی از جمله تأثیرپذیری از مسکو را نیز در پی خواهد داشت، اما برای رفع آسیب‌های بازگفته و تحقق مطمئن‌تر منافع ملی و مشترک تعریف چنین چهارچوبه‌ای مفید خواهد بود.

نویسنده: علیرضا نوری
منبع:
همشهری دیپلماتیک، شماره 96، بهمن 1395

لینک اصلی: اینجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد